ببین اونایی که ازدواجمو بهم زدم نفرینشون کردم یکیش پسرش سرطان گرفت و یکیشم پسرش مالی ضرر سنگینی داد همه زندگیش رفت و خیلیم سریع گرفت شاید چون من یتیممم و میگن آه یتیم میگیره
ولی باور کن دلم آروم نگرفت چون نه اونا فهمیدن تاوان چیو دارن پس میدن نه من فرقی بحالم کرد و زندگیم درست شد ولی یاد گرفتم کسیو نفرین نکنم بلکه با خدا معامله کنم
گفتم خدایا حساب کتاب اونا با خودت خودت قضاوت کن مث کسی ک جرمی مرتکب میشع شاکی خصوصی گذشت میکنه ولی جنبه عمومیش هست باید تاوان پس بده منم میگم خدایا قضاوت اونا با خودت بجای اینکه نفرین کنم بگیره دعا میکنم تو برای من جبران کن اونقدری منو خوشبخت کن و همسر خوبی نصیبم کن که هرگز فکرش هم بذهنم خطور نکنه