احساس فشار خیلی بدی رو قفسه سینم دارم انگار یکی خوابیده بوده روی دنده ها و قفسه سینم
خواب دیدم رفتیم شهر خودمون (شمال) من و دخترم از کنار یه مغازه که آموزش موسیقی میداد رد شدیم یه خانومی بود که چند تا ملودی زد بعدش رسید به آهنگ گل پامچال تا شروع کرد به زدن ملودی آواز خوندنم شروع کرد منم شروع کردم باهاش خوندن صاحب مغازهه گفت دخترم معلومه شما خیلی علاقه داری اخه من خیلی وقته میبینمت که از اینجا رد میشی و به هنرجو های موسیقی که مینوازن و میخونن خیره میشی گفتم اره یخورده راجب کلاس موسیقی دخترم باهاش حرف زدم از خانومه پرسیدم چند دقیقه دگ اینجایی من و دخترم بریم سازمونو بیاریم هرکدوم با ساز خودمون ملودی گل پامچالو بزنیم و بخونیم گفت ۱۰دقیقه اومدیم بریم اونور خیابون که برسیم به خونه مادربزرگم یهو مردم گفتن پناه بگیرید همه برید تو مسجد به آسمون که نگاه میکردیم پر از موشک بود که داشت میومد به سمت زمین من همچنان اسرار داشتم برم خونه چون راهی نبود میگفتم تا موشکا برسن زمین من برم پسرمو ببینم چون همراهم نبود مردم نذاشتن به زور بردنمون مسجد اونجا پدرمو دیدم دخترم دیگه نمیدونم چیشد چون ندیدمش از پنجره مسجد نگاه میکردیم به اسمون ۵ دقیقه نشده کل آسمون شده بود هلی کوپتر مشکی و موشک که آتیش بهش وصل بود کم کم نیروهای دشمن اومدن بیشترشون خانوم بودن بدون گفتن حتی یک کلمه نفری یه گوله میزدن تو مغزمون من فرار کردم تا جایی که دوسه تاشونو با تفنگ کشتم بابامو اونجا دیدم آجزانه ازش حلالیت میطلبیدم بغلش کرده بودم دست و پاهاشو میبوسیدم میگفتم توروقران حلالم کن واس هرکاری که نباید میکردم و کردم و هرکاری که باید میکردم و نکردم اگه بچه خوبی برات نبودم اگه کم گذاشتم ازم بگذر بعدش فرار کردم از تو پنجره دیدم توی ون سیاه یسری هارو لباس نارنجی و یسری ها سبز پوشوندن و میبرنشون ترسیدم میگفتم اگه ببرنم کاری باهام بکنن که آبروم بره دامنم لکه دار بشه چی رفتم توی دسشویی اما اومد و پیدام کرد یه خانوم بود فارسی حرف میزد بهش گفتم عذابم نده من توی عمرم خیلی عذاب کشیدم فقط مثل بقیه یکی خالی کن تو مغزم گفت خشابم خالی شده منتظرم بیارن اینکه یهو بزنن تو مغزت خیلی راحت تره تا ثانیه شماری کنی کی قراره بمیری تا چند دقیقه گذشت پیداشون شد تا اومدن شلیک کنن دخترم بدجور از خواب بیدارم کرد پاشو بیا برو اتاق خودت میخوام اتاقمو مرتب کنم ترسناک ترین قسمت اینش سری قبل که جنگ شد من دوبار قبلش همین خوابو دیده بودم که به آسمون نگاه میکنم پر از موشکه😭😭😭😭حرفای سیا ©️ نزنید که نترکه ممنون