آخه ن توان اینو دارم که قبول کنم و بپذیرم ن اینکه زندگی مو ترک کنم با توجه به شناختی که ازش دارم نگرانم نتونم از حق خودم دفاع کنم یا بلایی سر خانوادم بیاره چون قبلاً تو عقد یه مدت قهر کردم باهاش بعد کلی واسطه آورد که آشتی کردیم اما به مدت طولانی نذاشت خانوادمو ببینم
یک جورایی دلم میسوزه اخلاقش خیلی تند و بدتر از اینا بود اما اون موقع ها خیانت نمی کرد از خیلی چیزا گذشتم و دارم می‌گذرم تا اینجا رسیدیم پنجاه گرم طلایی که خانوادم به سختی گرفته بودم رو دادمالان یهویی بذارم وبرم تا این برسه به تمام خواسته هاش یا دوباره میاد دنبالم و خانوادم میگن برو باهاش اون موقع ترس از دست دادنم هم می‌ریزه براش
دوست دارم برم سرکار اجازه نمیده دانشگاه اوایل نامزدی آوردم گفت فعلا نرو خودم بعد عقد بهترین رشته آزاد میبرمت الان تا میگم میگه بیخود فرهنگیان اگه بیاری شاید بذارم که بری اونم با شرایط من آوردنش سخته
قبل اینکه من بگم بعد کلی فحاشی و کتک زدن من زنگ میزنه موضوع رو کاملا میپیچونه و از جایی که من یک حرفی گفتم توضیح میده کاراشو با زبون چرب و نرم توجیه میکنه ننه من غریبم بازی هم درمیارع آخر سرم عذر خواهی میکنه که اگه دخترتون شکایت منو کرد بدونید موضوع این بوده
منم که به خانوادم میگم میگن آخه دلش پاکه دست خودش نیست
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
