همسر من اینطوری نیست اصلا خب.
خیلی درون گراست منم خودم همچین درون گرام نسبتا.
در نتیجه هیچوقت نبوده بشینیم باهم کیک بپزیم یا اینطور کارای بامزه دونفره:(
ما نهایتش میریم پیاده روی خیلی آروم تازه به زور از شوهرم حرف میکشم. یکم ایناش سخته برام ولی خب اخلاقشه دست من نیست...
واسه همین من خیلی خیلی احساس تنهایی دارم مخصوصا که هیچکس از خانواده‌هامون رفت و امد نداریم...
واسه همینا واقعا سخته شرایطم...
منم قبل ازدواجم مثل شما بودم و حقیقتا وقتی ازدواج کردم رفتارای همسرم و اینکه انقدر نی نی هارو دوست داشت خیلی تاثیر گذاشت روم.
در کل هم خودم خیلی بچه دوست دارم ولی انقدر همیشه سرگرم بودم که بیخیالش شدم ولی حالا دورم پر مامان باردار و نینی و ایناست و خیلی دلم میخواد.
و یه چیز دیگه اینکه از سنمون خیلی میترسم.. سن شوهرم که خیلی بیشتر از منه و این اختلاف سنی برام خییییلی نگران کننده‌ست مخصوصا که چندماه اقدام داشتیم و نشده.. اصلا نمیدونم توانایی بچه دار شدن داریم نداریم. اینا نگرانم میکنن
ما تقریبا باهم بزرگ شدیم اخلاقامون باهم یکی شده دیگ من۱۵بودم اون ۱۷باهم دوست شدیم رفت و امد خونوادگی هم داشتیم براهمین مث همیم من کل روز فقط برا خواب و تایم مدرسه پیش همسرم نبودم بقیش همش یا خونمون بودن یا من تو مغازه داییم پیش شوهرم بودم داییم کبابی داشت شوهرم بچه خواهر زنشه منم ک بچه خواهرش میدونست همو دوست داریم همش میبردمون پیش هم 🤣
آخی چه قشنگ
منم زود ازدواج کردم ولی همسرم نه زیاد.
واسه همین خیلی اخلاقیاتش قبل ازدواج با من شکل گرفته بودن. همیشه بهش میگم چرا انقدر دیر ازدواج کردی...
شاید تفکرم سنتی و دمده باشه ولی به نظرم سن کمتر ازدواج عموما شیرین تری دارن البته اگه ازدواج درست باشه.
من معتقدم پسر زیر ۲۴ سال دختر هم همون ۲۱ اینا خیلی سن مناسبیه:(
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
