می تونم کره ای هم بنویسم و صحبت کنم
چینی هم یکم
انگلیسی هم حرف میزنم اما معلم زبان مدرسه ...
میگن اونایی که معمولا تا ساعت ۳ صبح بیدارم کم کم روانی میشن
اما از نظر من کسی روانیه که تلاش نمیکنه
اینو یادت باشه.
من هیچوقت دلم نمیخواست تنها و ترسناک باشم می خواستم حداقل اگه کسی هم دوستم نداره حداقل یه خورده بهم محبت کنه اما هیچکس نبود . منم اینجوری شدم...
ولی من خیلی دلم می خواست یکی باهام دوست باشه
اما دیگه نه
من با هیچ کس مشکل ندارم
یا مثل بچه های دیگه داد نمیزنم
سر و صدا هم نمیکنم
هر چی هم خانواده ام بگن گوش میکنم
ساکتم و با کسی کاری ندارم
شاید پیش خودت اینجوری فکر کنی که تو این سن مثلا گستاخی فرد بیشتر میشه
وحشی بازی فرد بیشتر میشه
اما نه من اینطور نیستم
شاید دوباره فکر کنی که همه فکر میکنن که اخلاقشان خوبه و پرخاشگر نیستن
اما من واقعا اینجوریم...
کتاب سنگ فرش هر خیابان از طلاست رو یه دور بخون
کل مدرسه با لباس رنگی
اما من همیشه با کت وشلوار
من فقط می خوام کارنامه ام خوب باشه
ولی من نمی خواستم تنها باشم
نمی خواستم سرگرمی بقیه باشم
بقیه به خاطر اینکه راز ساخت موشک رو بهشون نگفتم
هر چند اگه میگفتم بازم نمیفهمیدن میان با اکانت های ناشناس اذیت میکنن صبر منم حدی داره فکر کردن که من نمیدونم کیا هستن اما من حتی می تونم از محتوای گوشی هاشون سر دربیارم خیلی راحت نابود کردن خودشون هم آب خوردنه اما نمی خوام چون اونا خوشحالن و چیزی رو دارن که من ندارم من فقط اون رو می خوام و یه کارنامه عالی ... از زندگی همین خوبه
