2777
2789
عنوان

خانواده شوهری که میخاستم

88 بازدید | 16 پست

من یکساله عقد کردم 

یکی از خواسته هام در ازدواج ارتباط خانوادگی و رفت و آمد و خانواده خوب و گرم و صمیمی بود 

که الان برعکس 

همه خانواده از من بزرگترن چون شوهرم آخرین فرزند بوده و تفاوت سنی زیادی داره 

خواهر و برادرانش همه بزرگن بچه ها شونم مغرورن و نمیشه باهاشون رفت و آمد داشت

فامیل های درجه ۲ هم رفت و آمد ندارن

خاله و عمه و عمو و دایی رفت و آمد ندارن


و من متنفرم از این وضع و نمیدونم چیکار کنم

حس بدی دارم ، بقیه رو که میبینم رفت و آمد دارن با خانواده ها میگن میخندن این ور میرن اونور میرن و ما فقط خودمون دوتاییم

ناراحتیم خیلی شدیده چیکار کنم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

بقیه چرا اینقدر رفت و آمد دارن وقتی داستان داره؟

یکی مثل من مجبوره والله . شوهرم که خیلی اهل برو بیا با خونواده اش هست اما با خونواده من نه

کلا هم پیششون میری باید حواست به حرف زدنت لباس پوشیدنت کادو خریدن و خیلییی چیزای دیگه باشه که حرف مفت نرنن . من اصلا حوصله خاله بازی باهاشون ندارم

زندگی مستقل یعنی اینکه مال خودت باشی

یکی مثل من مجبوره والله . شوهرم که خیلی اهل برو بیا با خونواده اش هست اما با خونواده من نهکلا هم پیش ...

خوبی هم داره این رفت و آمد ها 

بلاخره بگو و بخند مسافرت مهمونی خرید باهم دیگه هستین ولی من تک و تنها هرجا بخام برم باید برم😞

شما عقدی ؟دوست متاهل هم خودش قبولشون نداره

نه من پنج ساله ازدواج کردم

شوهرم بچه اخریه،حتی اکثر خواهرزاده برادرزاده هاشم از خودش بزرگترن😂

منم اوایل خیلی ناراحت بودم چون هیچکس نبود ک باهاش بریم تفریح

کم کم با دو سه تا از پسردایی هاش و پسر خاله هاش که از بچگی باهم بزرگ شده بودن و خانماشون هم خیلی خوش برخوردن اوکی شدیم،الان پایه ثابت سفر و دورهمی هم شدیم

البته منم شوهرمو با دوستام که متاهل بودن اشنا کردم،با دوستامو شوهراشون هم چندباری بیرون رفتیم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز