من با مادرشوهرم همسایه هستیم، واحد روبرویی هستیم.
مادرشوهرم زنی مهربون و دلسوزه ولی خپاهرشوهر هام خیلی پرش میکنن. خواهرشوهرهام هفته ای دو سه روز میان خونه ی پدرشوهرم برای شام. داماد و بچت هاشونو هستن و من واحد روبرو هستم گاهی از تو اتاق صدای اتاق بغلی راحت میاد که دارن پشت سرم صحبت میکنن.
ولی دیشب مادرشوهرم گفت برم برای پسرم علی(همسرم)
یه غذا بریزم شام نمیگیم بیان اینجا که خواهرشوهرهام خودشونو کشتن. بریزی اون عفریته بخوره، ببری بدی به اون زن مفت خور، نذاشتن. و اینکه خلاصه زیر اب منو جوری میزنن که این زن مهربوپو ساده هم قبول میکنه چون چاره ای نمیزارن براش.
حالا چون من عروسم شدم مفت خور ولی دومادا و شوهرها و بچه های خودشون مفت خور نیستن ....