من اوضاعم رو اگر تعریف کنم میشینی به حالم گریه میکنی. عقد نبودم. از پارتنرم حامله شدم. میزدم تو سرم. تا پای سقط رفتم اما دیدم نمیتونم حتی اگر یه درصد اون دنیا باشه و بازخواستی باشه جواب بدم. حق زندگی رو از یکی دیگه بگیرم. حالا شاید بعدا پسرم بگه غلط کردی به دنیا آوردی من رو.
من دو ماهه باردار بودم که عقد کردم. میدونی چقدر حرف شنیدم؟؟؟ چقدر پشت سرم حرف زدن؟
هنوز هم نمیدونم تصمیمم درست بود یا نه. هنوز هم خیلی سخته همه چیز اما خوب لذت هاش هم هست.
زهرمار نکن با این حسرت. تهش فقط تعادل هورمونی مغزت رو بهم میزنی و افسردگی پدرت رو در میاره. یاد بگیر در لحظه زندگی کنی و حسرت چیزی که نیست رو نخوری.