2777
2789
عنوان

تا حالا از باباتون کتک خوردید

315 بازدید | 39 پست

من هر روز بچگی کتک میخوردم یادمه فقط 6 سالم بود هولم میداد به دیوار یا گردنم محکم میگرفت باید کلی گریه میکردم تا ولم میکرد 

یا میبردمون بالا سرش و میکوبید محکم زمین سر هر چیز کوچیکی مثلا جواب پسر خاله همسنم میدادم یا تو 7 سالگی روسری سر نمیکردم یا میگفت چرا پا مادرم بوس نمیکنی

من برادر دوقلوم کلا بدبختی داشتیم تا 13 سالگی بعد مرگ مادرش ادم شد دیگه کاریمون نداشت

بخدا یه بار داداشم سرش یه تابی خورد که من سوار بودم بقران من نمیخواستم سرش اسیب ببینه و چیزی هم نشد داداشمم اصلا گریه نکرد این روانی تو پارک جلو همه منو مثل چی میزد و فحش میداد طوری بود داداشم اومد دفاع کنه اونم زد

نمیدونم چرا اینارو یادم رفته بود😥😥😥

ممنون میشم اگه حسود و عقده ای و فاقد سواد و اطلاعات هستی پیامم ریپ نکنی با تشکرررررر

چه بد بوده

نه من بابام خیلی مهربون و صلح طلبه

من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدان‌یا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

یا یه بار به دختر خالم که 3 سالش بود جای سند خونه نشون دادم این دستم گذاشت کنار در و محکم در میبست روزی 10 بار قاشق داغ میکرد

ممنون میشم اگه حسود و عقده ای و فاقد سواد و اطلاعات هستی پیامم ریپ نکنی با تشکرررررر

نه

نگاهاش و نیش زبونش از صدتا زدن بدتر بود


من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

آره خیلی با کمربند میزد بعد که پیر شد و جون نداشت ول کرد وگرنه بچه بودم یادمه هر کی پشتم یه چیزی میگفت این باور میکرد یا یادمه یه بار چند ساعت تو یه اتاق زندانیم کرد خدا ببخشتش دست خودش نبود 

اره چن بار

ولی بیشتر مادرم و کتک میزد شدید

یه بار داشت مامانم و با شلنگ میزد منم بهش فحش بد دادم برای اولین بار

اونم مامانم و ول کرد افتاد به جون من

البته داداشم نذاشت منو بزنه

تا صبح گریه کردم و نفرینش کردم

چقدر مارو اذیت میکرد

به شال نکشید و سرطان گرفت و از دنیا رفت

منکه حلالش کردم ولی کاراش هنوز توی مغزمه

زندگی را دوست دارم.. مـــادرم را بیشتر❤❤❤

الان رابطه داداشت با پدرت چطوره

ازش متنفره هر چی میگه داداشم دوبرابر جوابش میده

همش فکر میکردم اون بی ادبه نگو اون هنوز فراموش نکرده

ممنون میشم اگه حسود و عقده ای و فاقد سواد و اطلاعات هستی پیامم ریپ نکنی با تشکرررررر

آره خیلی با کمربند میزد بعد که پیر شد و جون نداشت ول کرد وگرنه بچه بودم یادمه هر کی پشتم یه چیزی میگ ...

اینم منو یه بار انداخت انباری با خواهش مادرم به زور راضی شد

بخدا نمیدونم چی بگم این جوونم بود کلا 24 سال ازم بزرگتره

ممنون میشم اگه حسود و عقده ای و فاقد سواد و اطلاعات هستی پیامم ریپ نکنی با تشکرررررر

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792