پی نوشت خواننده خاموش بودم و دلیل اینکه نام کاربریم عدد چون هر اسمی میزدم نمیآورد پس دلیل نمیشه چون پست و ندارم و نام کاربری م عدد پسر باشم یا فیک باشم بعضی ها قضاوت می کنند پی نوشت ۲ وقتی تو تاپیک تون شرکت میکنم شما ها هم شرکت کنید لطفاً مگه حتماً باید خودم بیام تک به تک بگم بیاید تایپک هام
نزدیک. ۴ساله ازدواج کردم اما هنوز امادگی ندارم حس میکنم برام زوده و یکسری هدفها دارم دلم میخواد تیک بخورن اقلا ی چنتاشون و بعد اقدام کنم
دعاکنید برام زودتر شرایطم روبراه بشه و آمادگی مادرشدن داشته باشم
دلم میخواد بچه مو ب بهترین نحو بزرگ کنم
مُحاق : حالت ماه در سه شب اخر ماه/ملایم باش پیامبری باش ک رسالتش نشر عشق است غم و سختی اگرچه واقعیت دارد حقیقت ذات تو نیست.مگذار ملایمت قلبت،زخمخورده و زمخت شود🕊️🤍✨
پسرم فکر میکنه تو زمان عقد حامله شدم، اخه ما اخر فروردین عروسی کردیم بهمن بچم دنیا اومد
وا
چرا مگه چیشد ک اینجور گفت
پی نوشت خواننده خاموش بودم و دلیل اینکه نام کاربریم عدد چون هر اسمی میزدم نمیآورد پس دلیل نمیشه چون پست و ندارم و نام کاربری م عدد پسر باشم یا فیک باشم بعضی ها قضاوت می کنند پی نوشت ۲ وقتی تو تاپیک تون شرکت میکنم شما ها هم شرکت کنید لطفاً مگه حتماً باید خودم بیام تک به تک بگم بیاید تایپک هام
۵ سال بعدش باردار شدم. ششمین سالگرد ازداجمون بچه م تازه دنیا اومده بود.
اره راضیم شکر. الانم نزدیک ۳ سالشه
من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدانیا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "
منم 9سال ازدواج کردم ولی شوهرم بچه دوست نداره از دوست داشتن میگم دوست نداره بنی بچه خودشو دوست ندارن ولی بچه خواهرش وخواهرمنو خیلی دوسداره خیلی هم واسه شون خرج میکنه مادرشوهرم همش به من گیر میده میگه نوه بیار دیگه عصبانیم کرده گفتم آخه مگه دست منه من بیارم پسرت قبول نمیکنه