صورتش سوخته بود تو خواب
دستشو گذاشت رو شونم دیدمش ترسیدم ولی به روی خودم نیاوردم
بهم لبخند زد
تا اومدم بهش بگم کجا بودی این همه وقت
رفتش منم دنبالش میدویدم ولی گمش کردم
از صبح فکرم درگیرشه
میشه یه صلوات بفرستین براش
خواهر شوهرم میگه خوب شد تورو با خودش نبرد چون که تعبیر بدی داره
نمیدونم اعتقاد ندارم به این حرفش