بچه ها این یه درد دله لطفا مهربون باشید 🌹
من حدود 3_4 ماه پیش یه خواستگاری سنتی جدی داشتم و بخاطر یک سری مسائل به هم خورد خیلی دلم شکست چون اولین باری بود به مردی دل داده بودم و کمابیش طرف دوست داشتم😢 خلاصه ازین جریان گذشت من هم گذر کردم
تا اینکه ماه پیش یک خواستگاری اومدن با شرایط خوب و از همه مهم تر خیلی خوش ذات و مهربون بود پسره
ولی من عاطفی و روحی انقدر خستم انقدر خستم که دو جلسه هم به زور باهاش صحبت کردم و دیدن ایشون خیلی از من خوشش اومده و بشدت مشتاقه😔
من تمام عشق قلبم و انرژی روحم برای آدم قبلی مصرف کردم 💔
منم دلم سوخت براش نکنه دلبسته بشه پس جواب رد دادم چون خودم نای ادامه دادن نداشتم
با وجود اینکه مهربونه اهل کاره، اهل مطالعه ست نمازخون و با ایمانه اینا برام مهمه
مودب و جنتلمنه
جدا ازین ها میل اشتیاقی بهش نداشتم
نمیدونم بخاطر ظاهر اون بود؟
(چون زشت نیست ولی تایپم نیست)
بخاطر خستگی روحی خودم بود؟
اینم بگم اون خیلی آرومه من خیلی شیطون و برون گرام
خلاصه ردش کردم که ناراحتی پیش نیاد و بلایی که سه ماه پیش سر من اومد سر یه بنده خدای دیگه نیاد چون واقعا پسر خوبی بود لایق بهترین ها🥲
دو روز پیش دوباره تماس گرفتن که ایشون هنوز میخواد ادامه بده اجازه بدید ارتباط ادامه بدن...
من هنوز درب و داغونم یکم بهترم هرچند
نمیدونم چه کنم! نکنه دلش بکشنم!
مادرش گفت برای دختر شما هدیه خریده بود ولی نشد بهش بده همش ناراحته کاش هدیه حداقل یادگاری زودتر برده بودم