منم همینم اصلا اضطراب میگیرم یه شیشه پاک کن و دستمال میگیرم هی گردگیری میکنم .. اما دیگه نمیتونم غذاهامو مثل سابق در نهایت با سلیقگی درست کنم .. یا برنامه بچینم کجای خونمو تغییر بدم .. یا کمد دیواری رو بریزم بیرون مرتب کنم یا لباسهایی که جدا کردم بدم بیر ونو ببرم از خونه بیرون .. حوصله کیک پختن برای بچه هام با وجود این که خیلی ازم خواهش،میکنن رو ندارم .. در ظاهر چیزی کم نیست اما خودم میدونم چه قدر خلا هست هر کاری که باید انجام بشه رو به فردا ها موکول میکنم باشگاه ثبت نام کردم پول کل ترم و دادم دو جلسه رفتم دیگه نتونستم برم
منم همینم ولی کارامو انجام میدم ولی ذوقشو ذیگه ندارم.قبلا هروز میرفتم بازار نونوایی خرید حتی ی چیز کوچیک واسه آشپرخونه میخریدم ذوق میکردم ی چیزی چشممو میگرفت تا نمیخریدم ول نمیکردم ترشی درست میکردم مربا درست میکردم هروز ی کاری واسه خودم میتراشیدم ولی دیگه اون ادم نیستم روزی ک بیرون کار دارم غصم میگیره ک میخام برم بیرون. دیشب خواب دیدم تو بازارم ی چیزیو دیدم چشممو گرفت گفتم اینو بخرم بزارم فلان جا خوب میشه همون حس قشنگو داشت تو خواب حسی ک چند وقته تو بیداری سراغم نیومده.. اون موقع دنیا واسم رنگی رنگی بود الان فقط تارو سیاه سفیده
دقیقا برای منم همینه ،.. مدتهاست یه سری کارهای بیرونی دارم اما نمیتونم انجام بدم موکول میکنم به فرداها ... برای تمدید گواهی نامه م یک ساله مورچه ای کارهاشو انجام میدم هنوز کامل نکردم ... خیلی کارها خیلی ... امیدوارم باعث این حالمون یه روز تقاص پس بده دقیقا تقاص همون ظلمی که بهمون کرده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
56 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
