از دست شوهرم روزی نیست من مریض نشم .هزار بار سر اینکه میره خانماروفالو میکنه دعوا کردیم باز درست بشو نیست انروز دیوم یه نفرو فالو کرده عکس پروفایل دختتره رو دیدم حالم بهم خورد لخت بود رسما نگو اقا دوبار تو طبیعتگردی دیدتش دیکه نتونستم خودمو نگه دارم زنگ زدم هر چی از دهنم دراومد نثارش کردم شاکی شد ازم اقا روزمو زهرمار کردی انگار من مقصرم بهم میکه مریض روانی .اره من روانیم که تو این زندگی نکبت موندم گوشیش رمز داره هزار تا قفل داره میگم ریگی تو کفشت نیست رمز نزار انگ روانی بودن بهم زد رفت اونقدر گریه کردم چشام دیکه به زور باز میشه.خیلی حق به جانبه گفتم من صبرم تموم شده برگشته میگه تکلیفتو روشن کن من کمکت میکنم خاک تو سرش بخداااا از سرشم زیادیم خیلی دور برش داشته .هر کی منو باهاش میبینه تعجب میکنه که چرا زن این شدم حالا آقا اومده زجرم میده