مثل منی دست بزن زیاد نداشت چون من اصلا کاری نمیکردم شایدم بعدانا داشت ولی تاحالا چند باری زده منو
تریاک میکشید ترکش دادم باز رفت سراغ عرق فوش که هر ثانیه به همکسم فوش میکشید به مرده های بدبختم ب خودم ب خانوادم توهین تا دلت بخواد میگشت از من یک ایراد پیدا کنه بزنه تو سرم و دیوانه کنه رفیق باز اوو نگم اصلا برات هروز با یک رفیق به عرق خوری و خونش میرفت مهمونی رفیقاش میرفت ک گاهی دختر بود خودمو مکشتم ک نرو بازم میرفت حتی مسافرتم گاهی میرفت با دوستاش دگ خودمو کشتم بیخیال مسافرت شد
ای شوهر منم پول داشت چند تا خونه و اینا ولی پول دلش نمیومد بده یعنی پول شامپومم نمداد با اینکه تو عقد چن ماه خونه گرفتیم باهم بودیم دلش نمیومد شامپو بخره شامپوم گرون بود پول دار بود ولی پول برای من دلش نیومد بده
منو. نمیبرد جایی رستورانی چیزی خودش تنها میرفت یا با رفیقاش بعد به من میگفت تو هرزه ای باهات نمیرم جایی سر همین حرفش دگ اخرین بار دلم شکست و دگ گفتم بسه با ااینکه من جلوش زار میزدم من دوست دارم اذیتم نکن خودش میدونست جای زخممو بیشتر اسیب میزد
حرف حرفه خودشع دقیقا خودشفیته ان اینا اینم منو از همچی محروم و محدود کرد اگرم میگفتم میخوام برم قهر میکرد و حرف نمیزد باهام زنگ نمزد