بچه ها جاریم باماکلا قطع رابطه کرده،اصلا مشکلی هم نداریم باهم،توجمع فقط سلام وعلیه تمام..ن خونمون میادن میریم،حتی برادراهم سرسنگینن باهم،سال پیش من بچه هام خونه مامانم بودیم شوهرم مریض خونه خوابیده بود،زنگ زدم به مادرشوهرم ک مااینجاییم وسیله نیس بیایم،حتی تعارف نکردن ک برادرشوهرت بیاددنبالتون.بعدمن بااسنپ اومدم تازه شاکی هم ش ن ک نصف شب چراخودت اومدی،،فرداش به مادرش گفتم لااقل شمامیگفتین پاشونو دنبال زنداداشت،گفتن آخه زنش دعوامینداخت،،،بعدش امروز جوریم و مادرشوهرم جایی بودن وسیله نبوده بیان مادرشوهرم برداشته زنگ زده شوهرم ک بیامارو ببرخونه.شوهرم هم بهم زنگ زد که چون مادرم گفت نتونستم بگم ن..بنظرتون ب مادرشوهرم بگم چرااینکارو کردی
نه بابا اینقدر حرف و کش نده
به نطر من نگو
ن اصلا دخالت نکن خودتو چراازچشم مینداری شوهرت اگ مشکلی داره خودش باننش حرف بزنه تواصلاااااا
شوهرم میگه فردا به مامانم میگم ی باردیگه دررابطه بااون ا من چیزی نخاه،،بنظرت اونم نگه چیزی؟
من باشم خیلی اعصابم خورد میشه یه دعوایی راه بندازم که حدود خودشو بدونه
نه بابا خب مامانش خاسته
جاري ك نخاسته چقد كينه اي و تلافي جو هستيد
خب تو چرا با اسنپ پاشدی رفتی؟ مگه واجب بود؟
از برادری که با برادرش سرسنگینه چرا انتظار دارید شمارو برسونه؟
مسئله دومم خب مادرشوهرم پیش جاری بود شوهرتون هم صرفا به خاطر مادرش رفته
ناراحتی به وجود نیارین
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
