من با مادر شوهرم رابطه ام بد نیست من یکماه دیگه زایمانم هست بنده خدا منم راضی نبودم رفته ادویه های گرم و روغن حیوانی خریده واسه کاچی بعداً بخورم ولی چون دخترم سرماخورده بود خونمون نیومد گفت بیاین تو فلان خیابون ازم بگیرین من و شوهرم و دخترم رفتیم بعد خواهرشوهرمم باهاش بود یهو منو دید با دست اشاره کرد گفت پسرررر گفتم آره 😐😐😐 دقیقا همینطور با یه لحن افاده بعد گفت اسم چی انتخاب کردین شوهرم اسمی که انتخاب کردیم و گفت یهو برگشت گفت نه این خوب نیست خودم اسمای قشنگتر واستون تو وات میفرستم 😒😒 منم گفتم ما خودمون انتخاب کردیم نظرم تغییر نمیکنه آخه به اون چه بعد یهو برگشت گفت نه این که انتخاب کردی به اسم دخترت نمیاد 😑😑😑 منم جوابش ندادم ولی بعد چند روز بازم حرص میخورم