من جدیدا یه جایی مشغول به کار شدم یه همکار دارم حدود چهل سالشه خانوم خوبیه بسیار مهربون ولی خیلیی از زندگی شخصیش میگه پیشم و من نمیدونم چی بگم چون هربار سوپرایز میشم که چیجوری میتونه انقد عمومی کنه زندگیشو مثلا امروز داشتیم راجب مارک چایی حرف میزدیم یهو برگشت گفت چند سال پیش کلی خرج کردم میخواستم اقدام کنم به بارداری دخترم و خوابوندم ولی شوهرم هرکاری کردم سمتم نیومد
چهرش خیلی ناراحته بعد زل میزد تو چشمای من نمیدونستم چی بگم آخه آدمی ک یک هفته میشناسیش چی بگم بهش من😐😐