من واقعا عاشقش بودم
و هنوزم هستم ولی دیگه نمی خوامش حتی یه لحظه
با وجود اینکه زنشم
وقتی سر یه موضوع مسخره با مامانش و داداشش یه تیم شد و وایساد داداشش هر چی از دهنش دراومد بهم گفت و باعث شدم خودمو تو بغل شوهرم خیس کنم و هیچی نگفت تازه عربدهکشید میفرستمش خونه باباش دیگه ....😏
در صورتی که جونمم واسش میدادم خودشم خوب میدونست
چ دوران دوستی چ زناشویی ولی بسمه دیگ هر چی کشیدم
عشق باید دوطرفه باشه حداقل اگه یکطرفس این شرایط نباشه .
نقش بازی کردن با دوست داشتن و عاشقی کردن خیلی فرقشه💔
آدمی بودم که میگفتم نباشه رفتم زیر خاک ولی از وقتی بیرونم کرد و دیگه سراغم نیومده و رفت با یکی دیگه ریخت رو هم و منم با وکیلش تو دادگاه سر و کله میزنم چشمامو رو عشق بستم 🙂