2777
2789
عنوان

دوستم همش میگه چرا ازدواج نمی کنی

167 بازدید | 20 پست

از سر دلسوزی میگه من نامزد دارم اما به دلایلی عقد نکردم همش میگه چرا عقد نمی کنی هربار ی بهونه میارم اما باز میگه چن وخ پیش گفتم به خاطر مشکل مالی مشکل مالی واقعا دارم اما نه اینکه از کسی بخوام چیزی قبول کنم 

میگفت نمیدونم یکی هست توجهیزیه کمکت میکنه نمیدونم 

از این حرفا 

من شرایط زندگیم نابوده میگه گریم میگیره البته میدونم قصدی نداره میخواد راهنمایی و کمک کنه اما وقتی من شرایطم این شکلیه

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

حرف بدی که نزده فقط خواسته کمک کنه چه بد میگی

عزیزم ادمی که قصدش کمکه یبار حرفشو میزنه و تموم... اینکه هر دفعه حرفیو تکرار میکنه پس معلومه میخاره و باید خاروندش... خب یبار گفت چرا عقد نمیکنی اسی گفت منتظرم شرایط اوکی شه باز دفعه بعد میپرسه چه؟ تغییری تو جواب ایجاد میشه مگه؟ 

اگر دوست خوبیه و بی منظور میگه 

باهاش صحبت کن

بگو شرایط خیلی اشفته اس

حرفهایی ک میگی خودم کامل میدونم

خودم هم دوست دارم زودتر سر و سامون بگیرم

اما نمیشه و نمیتونم از دست تو هم کاری بر نمیاد تمام راه ها را هم بهش فکر کردم هم رفتم

پس لطفا دیگه درموردش باهام حرف نزن چون غم سنگین تری ب غم هام اضاف میکنی 

هرموقع ب فکرم افتادی یادم افتادی سوال برات پیش اومد فقط برام دعا کن

میخام ب خانواده تم هیچی نگم برعکس همیشه اروم اروم وسایلامو جمع کنم ی روز مونده ب رفتن برم چمدون بخرم بریزم توش و برم ،بابا اگر سر کار بود مهم نیست مامانم سر کارش بود مهم نیست خانواده بودن نبودن دیدم ندیدم مهم نیست  میخام بدون ندیدن و خداحافظی کردن برم ،من اومدم ک سال اخر قشنگی داشته باشیم خیلی تلاش کردم و قشنگ هم ساختم اونا بلد نبودن قشنگی بسازن دل شکستن،اینجا ک نوشتم برای کسی ننوشتم برای خودم نوشتم چون چندین بار در طول روز امضای خودمو میخونم و هر قسمتش ی غم و شادی را یادم کیاره ک باید بمونه، ...غمگین ترین تصمیم مهاجرت بود ک خیلی طول کشید تا بپذیرم و برم دنبالش،ولی الان بابت اون تصمیم غمگین طولانی خوشحالترین و شکرگذارترینم،خوشحالم ک در کنار اصیلترین دیندارترین غیورترین فرزندان کوروش💔 نخواهم زیست *امروز دلم خواست بنویسم نزدیک ب پانزده ساله منتظرم امروز ک روزها را شمردم دلم ب حال خودم سوخت پونزده ساااال هرشب انتظار و دعا و نذر و نیاز و شکست ...دعام کنید حتی الانم با ناامیدی و خستگی نوشتم دعام کنید یعنی تموم میشه این انتظار یا اینکه من تموم میشم؟ امروز هفده مهر نذر حدیث کسا برداشتم برای انتظار میدونم ک پشت این میام مینویسم انتظار پونزده ساله من ب لطف پنج تن آل عبا تموم شد و همه چیز اونجور ک میخاستم با خوشحالی و رضایت و برکت سر اومد💕😍یادتونه اول پروفایلم نوشته بودم از سگ کمتر و اینا؟ب خاطر امتحانم نوشته بودم،اون آزمون به سر رسید با موفقیت بزرگ و خوشحالی و خوشگذرونی بزرگتر و خاطرات شیرین تر به پایان رسید♥️اونقدر شیرین ک شب ازمون مصاحبه ام اوکی شد،و تا چند روز دیگه دختر زیبای گیسو کمند چشم تیله ای می‌ره ب هامبورگ زیبا💌😅بزنید دست قشنگه را،ماشالله لاحول و لا قوة الا بالله آل‌علی العظیم استغفرالله ربی و اتوب و الیه هیچوقت از اینا ننوشتم ولی الان دلم میخاد بنویسم♥️💝😌

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز