خدا صبرت بده
میفهمم
ولی منی که از تو جنگای خانواده و شوهرم اومدم بیرون و همه جورشو دیدم
بزار بهت یچی بگم
به هیچ عنوان اجازه نده خانوادت با شوهرت بحث کنن که تهش بی احترامی بشه
اگه روشون به هم باز بشه دیگه نمیتونی جمش کنی واقعا زندگیت سه برابر سخت تر میشه
بد
اونم عقد طولانی که من دارم تجربش میکنم
واقعا بده
اره میفهمم سخته
مامانتو خانوادتم درک میکنم
ولی بازم تمام تلاشتو بکن که خودتون دوتایی حلش کنین
خانوادت و شوهرت با هم بد بشن تنها کسی که آسیب میبینه خود تو میشی
خانوادت انتظار دارن که ولشون نکنی
شوهرتم میگه باید اونارو ول کنی بچسبی به من چون من شوهرتم
همین گیر کردن بین این دوتا ادمو دیوونه میکنه
همشو کشیدم که میگم
کل بچه هاشو به خودش وابسته کرده ن فقد اینو همه پسراش غروب ک از سرکار میان اول میرن خونه مادره نیم ساعت میشنن یه چایی میخورن بعد میرن خونه خودشون اینم هفته اول ک عروسی کرده بودیم اونجوری میکرد
گفتم من صب تا غروب تو این خونه تنها میمونم تو بیای بعد تو عوض اینکه بیای خونه ببینی من مردم یا زنده میری خونه مادرت اول؟ دیگه این اخلاقشو ترک کرده میاد خونه مگه اینکه خونه نباشم غروبا بیاد برع اونجا
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
