2777
2789
عنوان

بنظرتون برم از مامانم عذرخواهی کنم یا الان ن

| مشاهده متن کامل بحث + 437 بازدید | 44 پست

متاسفانه ماها تو بچگی و بزرگسال خیلی اذیت شدیم خیلی زیاد و در آخر هم هیچی نشدیم هیچی من بیست سال وسواس داشتم ده سال افسردگی.... آسیب های من از سه سالگی شروع شده متاسفانه و نمیتونم فراموش هم بکنم مادرت هم مطمین باش روزگار بدی داشته

متاسفانه ماها تو بچگی و بزرگسال خیلی اذیت شدیم خیلی زیاد و در آخر هم هیچی نشدیم هیچی من بیست سال وسو ...

میدونم کل بچگیم به این گذشت که شرح خاطرات غصه دار مامانمو گوش کنم 

همین الان به خاطرش کلی مشکل دارم هزار جور تروما شده برام

رفتار مامانبزرگمم خفیف تر همین رفتارای مامانمه 

همیشه باید شادی و جشنمون با یه اعصاب خوردی زهرمار بشه

حتی الان. نمیشه دور هم جمع شن و دعوا نکنن 


و من دقیقا از این میترسم که بچه من اینچیزا رو یه وقت تجربه نکنه


امیدوارم شما بتونین افسردگیو شکست بدین و بچتونو نجات بدین لاقل 

واسم دعا کنین توروخدا هر وقت یادم افتادین

منم برای شما دعا میکنم❤

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

میدونم کل بچگیم به این گذشت که شرح خاطرات غصه دار مامانمو گوش کنم همین الان به خاطرش کلی مشکل دارم ه ...

امیدوارم  من خودم سعی ام میکنم ولی وقتی تو یه خانواده سمی بزرگ شدی درست رفتار کردن خ سخته

امیدوارم من خودم سعی ام میکنم ولی وقتی تو یه خانواده سمی بزرگ شدی درست رفتار کردن خ سخته

میفهمم دقیقا 

رفتار ما از ناخوداگاهمون میاد که همون چیزیه که دیدیم و یاد گرفتیم

هزار تا کتابم بخونیم نهادینه نمیشه همینجوری واسمون

من حتی بلد نیستم چجوری باید وقتی حقم پایمال میشه از خودم دفاع کنم

چون فقط دعوا دیدم و دعوا بلدم که اونم خودم نمیخوام ازش استفاده کنم

نهایت کاری که میتونم بکنم که بد و سمی نباشم اینه که سکوت کنم هیچی نگم بعدا بشینم گریه کنم 

هزار راه باید بریم که تازه برسیم به بدیهیات زندگی معمولی ادمای عادی💔

میفهمم دقیقا رفتار ما از ناخوداگاهمون میاد که همون چیزیه که دیدیم و یاد گرفتیمهزار تا کتابم بخونیم ن ...

واقعا آرزوی داشتن یک خانواده خوب به دلم مونده واقعا.... 

هیچوقت اجباری با کسی ازدواج نکن.... ما ها فقط یک زندگی متاهلی جز آپشن های که داریم که اونم من دیگه ندارم و خراب شده عملا از چاله درآوردن افتادم تو چاه...

ای خدا نجاتمون بده

میفهمم دقیقا رفتار ما از ناخوداگاهمون میاد که همون چیزیه که دیدیم و یاد گرفتیمهزار تا کتابم بخونیم ن ...

دقیقا من دعوا و داد و بیداد بلدم من بیشتر از بیست سال وسواس داشتم عملی والان شده نشخوار فکری و پنیک

که این پنیک دیگه واقعا بدنم کشش نداره یک وقتی دو ساعت پنیک میشم و حالم بده.... شکر خدا  این ها رو تجربه نکردی و امیدوارم نکنی.... اصلا با مامان حرف نزن....نزار بهت بزنه هرچی میگه بگو باشه ولش کن .... اینا درست نمیشن

دقیقا من دعوا و داد و بیداد بلدم من بیشتر از بیست سال وسواس داشتم عملی والان شده نشخوار فکری و پنیکک ...

حالا مادر من نمیزنه یا اینقدر گریه می‌کنه که تو زار بزنی وشیون کنید دوست داره خوشش میاد یا اینقدر یک چیزی برات تکرار می‌کنه که تو زار و شیون کنی.... متاسفانه منم تحصیلات دارم ولی زبونم دیگه قفل شده و نمیتونم استفاده کنم

واقعا آرزوی داشتن یک خانواده خوب به دلم مونده واقعا.... هیچوقت اجباری با کسی ازدواج نکن.... ما ها فق ...

ای داد 

چقدر ناراحت شدم براتون


اتفاقا از فرط خستگی داشتم ب این فکر میکردم با اولین ادم معقول ازدواج کنم که فقط تموم شه این جنگا


من هرچی تو اطرافیان میبینم اونی که از اول خوشبخت بوده با ازدواج خوشبخت تر میشه

ماها حتی اگه سنتی و اجباریم ازدواج نکنیم دست اخر عاشق یکی میشیم کپی برابر اصل مامان باباهامون

ذهن ما با این رفتارا اشناس😭

امیدوارم براتون ادامه زندگیتون شیرین باشه 

مردا پا به سن میذارن رفتاراشون بهتر میشه 

ای داد چقدر ناراحت شدم براتوناتفاقا از فرط خستگی داشتم ب این فکر میکردم با اولین ادم معقول ازدواج کن ...

امیدوارم من اون به دلم نیست چون اصلا معیارامبا اون یکی نیست.... واقعا خواهرم و مادرم نمی بخشمشون.... بعضی وقتا میخوام بشینم زار بزنم

اوایل که ازدواج کردم یک نشخوار فکری به ذهنم اون. که اصلا گفتنش هم شرمم میشه .... بخدا میگم خدایا خودت نجاتم بده.... برای ما که گذاشت ذهنم گذاشتم روی پیشرفت خودم به امید خدا.... شاید امشب قرار شده اینها رو بهت بگم که زندگیت خدای نکرده خراب نکنی.... با کسی که دلت هست واقعا ازدواج کن نه زوری یادت باشه حتما.... ببین من یک مقدار سخت پسند بودم این مادر و خواهر از همه دعانویس ها برای زبان بستن من کمک گرفتن خب الان جواب دل من کی میده .... من تو این زندگی سردرگم شدم اصلا نمی‌فهمم چی به چیه .... واقعا زبانم بسته شده.... خواهر دختر خوب امیدوارم زندگی خوبی داشته باشی در اینده

امیدوارم من اون به دلم نیست چون اصلا معیارامبا اون یکی نیست.... واقعا خواهرم و مادرم نمی بخشمشون.... ...

من تحصیلات داشتم قیافه داشتم بخدا با حجب و حیا بودم اینها انتظار داشتم با یک آدم سطح پایین ازدواج کنم یا لیسانس داشتم میخواستم لیسانس هنر هم بگیرم من اصلا معیارم این بود با اون آدم خوب و متشخص ازدواج کنم که دلم میخواست....از طرفی هم وسواس و اضطراب مانع این میشد اصلا دیده بشم .... خلاصه بد گذشته.... حالا هم شوهرم میگه جدا شود... کاش بتونم... آخه دو تا بچه رو چطور ول کنم برم هرگز....

امیدوارم من اون به دلم نیست چون اصلا معیارامبا اون یکی نیست.... واقعا خواهرم و مادرم نمی بخشمشون.... ...

عزیزمین چقدر شما مهربونین

میفهمم الان به خاطر بچه هاتون نمیتونین به جدا شدنم فکر کنین

کاش میتونستم واستون کاری کنم

میدونم هیچ چیزی جای صمیمیت خانواده رو نمیگیره ولی کاش یه جمع دوستانه صمیمی داشته باشین 

ادم واقعا لازم داره درک بشه دوست داشته بشه

شاید الان تنها رشته‌ای که نمیذاره از زندگی ببرم همکارامن 

که تنها نقطه اشتراکمونم همین دردامونه

راستی خیلی ممنون واقعا انگار شما رو خدا فرستاد واسم چون برای اولین بار داشتم جدی به اینکه سریعا ازدواج کنم فکر میکردم

ممنونم ازتون

ایشالا خدا از جایی که توقع ندارید بهتون ارامش بده❤

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز