2777
2789

من بچه طلاقم خب شرایطم مثل بقیه نبود بدبختی بودم بی خانواده و با زجر بزرگ شدم پدر بالاسرم نبود دوتا لیسانس گرفتم بعدش ارشد خوندم و شغل خودمو راه انداختم دیگه با وام اینا واحدی خریدم سرپناهم باشه البته قیمتشم زیاد نیست ولی خب از آوارگی بهتره 

داداشمم ادم بی غیرتی هست ولم کرده محلم نمیدن فقط تیغم میزنن هیچوقت بدردم نخوردن 

بخدا ماه پیش مریض بودم نشد برم سرکار دوست پسر بیچارم انقدر اومد منو دکتر برد بالاسرم موند تا خوب بشم اخرشم فهمید من این ماه کار نکردم ۲۰ م بدهی داشتم انقدر مردونگی داشت بدون هیچ حرفی رفته بود بدهی هامو تسویه کرده بود هرچی از غیرتش بگم کم گفتم حتی بهش گفتم بیا گوشوارم بگیر تا پولت پس بدم انقدر بهش برخورد، بعد داداش خودم ماست و بی غیرت 

مامانم الان حسودیش میشه من صاحب خونه شدم تا بحثی میشه میگه تو سرمایه جمع کردی وظیفته خرج مارو بدی و فلان بهمان 

حتی همین دوست پسرم اومد خواستگاری نمیزاره زنش بشم میگه این دیپلمه دهاتی هست تورو بهش نمیدم 

حس میکنم از حسودیشه چون فهمیده پسره دوستم داره

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

 چرا پسره باید بیاد پیش مادرت خواستگاری ؟ ببخشیدا ولی مادرتوهم مثل خواهر من روانی خودشیفته حسوده پدر نداری اجازه مادرتم احتیاج نداری یروز خودت برو‌عقد کن برای عروسیت دعوتش کن 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز