دوران عقدم 
چندین بار به مامانم گفتم میخام جدا بشم ..ولی منو جدی نگرفته..بعدشم نامزدم اومده با حرفاش منو خام خودش کردع و آشتی کردم ..ب بابام یه سری گفتم باهام بیا ..گفت مگه چشه؟ 
هزار تا بدی داره .ولی اینا نمیخان قبول کنن ..من موندم این وسط که هرشب چشمم گریه س ..
الانم چن روزه باهاش قهرم و به مامانم گفتم .مامانم گفت ما دخالتی نمیکنیم ...دیگه خسته شدم میخام خودم تنهایی برم جلو