نزدیک دو سال بود باهاش حرف میزدم چند بار خیانت کرد قهر کردم دوباره اومد ازم فرصت خواست منم گفتم باشه وقتی قهر میکردیم میرفت میکشید منم طاقت نداشتم بره بکشه آخرین بار بازم فهمیدم با دختر حرف میزنه بعد کلا تموم کردیم وسایلایی که خریده بود و اینارو دادم بهش بهش گفتم دیگه نمیخامت بعد پنج شش ماه برگشت الان یکی دوماه میشه که دوباره برگشته بخاطرم میرسه سرکار میرسه دکتر واسه اینکه ترک کرده بدن دردش خوب بشه نمیدونم چیکار کنم تو این چند سال خواستگار نمیومد ولی دو سه هفته پیش خواستگار اومدم گفتم یکی دو ماه بره سرکار بیاریم انگشتر بزاریم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
یه متن به اندازه دلخواهت بنویس حرف اخر و اینا هرچی داری بنویس توش بفرست براش بعدم بلاکش کن از همههههه جا و اینقدر سرت رو گرم کن و روی خودت کنترل داشته باش که نری از بلاکی درش بیاری یه مدت تحمل کنی حالت خوب میشه بعد که حالت واقعبینانه تری گرفتی به شرایط به خودت میگی چقدر احمقانه رفتار میکردم.تمام.اینقدر هم به این فکر نکن ایشون بعد شما چیکار کنه شما مسئولش نیستی شما اول مسئول خودت به خوبی باش که بدبخت نکنی خودت رو عزیزم.خواهرانه میگم.
این جور افراد مریضن وتمام رفتاراشون دست خودشون نیست داریم تو فامیل پسره معتاد به شیشه هست،مشروب خوار هست،مادرش را جلو نامزدش میزنه ،جلو نامزدش دزدی میکنه،رفیق ناباب وبد نام داره ،خانوادش ازش متنفرن حتی نامزدشا میزنه،باخانومای بد کاره هم بوده ولی نمیدونم چرا دختره ول نمیکنه بره با این وحود که میدونه پسره بیماره وهمسر خوبی براش نمیشه تازه خیلیم به دختره جلو همه توهین وبد رفتاری میکنه بهشم تهمت ناموسی میزنی اگه گوش شیطون کر یکم دختره بهش بر خورد وبرای نیم دقیقه بهش قهرکرد پسره گریه میکنه دختره بازم دلش میسوزه رام میشه بااینکه خانواده پسره میگن این بیماره به دردت نمیخوره تازه به خانواده نامزدشم نمیسازه ،پدردختره را هم زده🙄
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم زبی آبی ..ولی با ذلت خاری پی شبنم نمیگردم
میگم متن بنویس چون با چیزایی که گفتی فکر نکنم چیزی نگی بری دلت اروم بگیره بنویس حداقل خالی بشی اگر هم میتونی ننویسی همینجور دیگه جواب نده تمام بشه بره به قول دوستی که کامنت گذاشتن
میگم متن بنویس چون با چیزایی که گفتی فکر نکنم چیزی نگی بری دلت اروم بگیره بنویس حداقل خالی بشی اگر ه ...
میخوام خودش یه کاری کنه که تموم بشه چون هر روز اکثرا باهام دعوا میکنه روم داد میکشه دلمومیشکونه اون روز میخوام دیگه تموم کنم بگم بی لیاقت اینهمه کار کردم برات مادری کردم
دقیقا منم همینجوریم به خدا خودشم من تک فرزندم اونم تک فرزندها
تصمیم الان تو آینده فرزندان توهست تو به خاطر انتخابت باید جوابگوی بچه هات باشی این انتخاب متعلق به شخص خودت نیست جوری نباش وقتی بچه هات کلی بدبختی بکشن وحسرت به دل موندن بپرسن تو که میدونستی همه چیز پدرمونا چرا باهاش ازدواج کردی ومارا بدبخت کردی هیچ جوابی جز شرمندگی نداشته باشی غیر از اون دلت برای جوونی خودت وآبروی خانوادت وزحمتایی که برای خوشبختی وآینده تو میکشن بسوزه نه یه پسر بی بندوبار
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم زبی آبی ..ولی با ذلت خاری پی شبنم نمیگردم