صبوری و تا حدودی مظلوم نمایی
وقتی عصبانی میشد ادای کسایی رو درمیآوریم ک خیلی ترسیده
یا شبا از خواب بیدار میشدم و وانمود میکردم خیلی ترسیدم.
البته بگم وقتی آروم میشد باهاش منطقی صحبت میکردم و بعدش کلی شرمنده میشد و عذرخواهی میکرد.
اینم بگم به حدی پرخاشگر بود ک هر روز با یکی از همکارهاش دعوا میکرد،الان به حدی آروم شده ک دهن همه باز مونده