دختر خالم با شوهرش خیلییی مشکل داشت خیلیی
کتک و عدم رابطه و عدم خرجی و و.....
اندفعه که کتک خورد رفت مهدیه رو گذاشت اجرا و رفت خونه خالم
پدرش بچه رو اومد برد
دوروز مامانش رفت مدرسه بچه و دید
روز بعد رفتیم بچه و ببینم مدیرشون گفت باباش گعته دیگه نبینه
انقددد گریه کرد
جالبه من شده بود یک ماه بچه رو نبیتم ولی الان انقددد دلتنگممم شبا با گریه میخوابم
مامانش میگه انگار خالشی