2777
2789
عنوان

شما جای من چیکار میکنین

| مشاهده متن کامل بحث + 410 بازدید | 46 پست
من نخواستم مادری شما را زیر سوال ببرم فقط اون چیزی که علمی بود رو گفتمایندفعه دخترتو بزار پیش مادرت ...

مسدونم یه دعوای شدید راه میندازه 

✨️میشه برای عزیز آسمونی من فاتحه یا صلوات بفرستین....یا برای شادی و درآرامش بودنش دعا کنین🥀💔

من اینو مینویسم و بعد تاپیک رو قفل میکنم احساس میکنم کسی نخواست گوش کنه چی میگم فقط اومدین منو متهم کنین چون فکر میکنین مادر شوهر شما هیلی بدتره

مادرشوهرم خیلی به این موضوع حساسه ک بچه رو پیشش کم ببریم حتا دختر عمه من بچه رو پیش مادرشوهرش نمیذاره ایشون میگن کارش اشتباهه اون ننش(به عمه من میگ)باید بهش یاد بده بچه رو پیش اون مادربزرگش هم بزار

بعد ما نامزد بودیم فقط ۳ روز نرفتیم خونشون مادرشوهرم زنگ زد به پدرم ک یدونه بچه منو گرفتین ما رو تنها کردین و از این حرفا حالا همیشه پدرم میگ زنه بیچاره گتاه داره تنهاست بچه رد ببرین پیشش بذارین...و اینکه پدر شوهرم جونش یه دخترم بنده تمام کتردمیکنه بچم اونجا بمونه و از اینکه ما هفته ای ۱ بار میریم همیشه معترضه

از اون طرف مادرشوهرم گله میکنه ک کاش پیشم میموند همه شانس دارن نوه هتشون خوابیدن میمونن پیششون

تو جمع فامیل بهم میگ بچه بیار من بزرک میکنم برات خدا بهم بچه نداده دیگه ک بچه های پسرم رو بزرگ کنم...

بعدم پرسید صبحانه کره مربا بدم گفتم نه نباید بخوره پنیر بدین دارین پنیر گفت آره...پرتقال هم شب قبلش پدرشوهرم خرید من نشسته بودم به خانومش گفت تو یخچال جاساز کن بعد ازظهر بده بچه بخوره صبح نشونش نده.بعد من واسه اینکه اینا زیاد خسته نشن ی خانه بازی ک نزدیک خونشون هست و همیشه دخترم میره تماس گرفتم و پول واریز کردم ک دخترم بره ۳...۴ ساعت اونجا باشه مادرشوهرم‌نذاشت گفت نه ی روز اومد پیش ما بذارین همینجا بمونه سیر بشیم ازش....و اینکه من کلی خوراکی و وسایل بردم ک بچم اذیتشون نکنه و ناهار غذای سرخ کردنی نباید بخوره چون ابپز دوست نداره از خونه براش گریل کردم و بردم ک فر مادرشوهرم کثیف نشه.

و پدرشوهرم اگ ی هفته بچه رو نبینه ازمون ناراحت میشه و اگ ما با خودمون ببریم از روز اونجا رفتنش هم زده میشه...البته دخترم اصلا دوست نداشت بیاد و دلش میخواست بره اونجا بمونه (متقابلا اون هم دلتنگ میشه)و ما هم فقط همون ۱ روز در هفته آزادیم میتونیم تا اونجا بریم اگ اون روز نمیذاشتیم باید تا هفته بعد صبر میکردن برای دیدن دخترم ک قطعا باعث ناراحتی پدر شوهرم میشد.

و اینکه میگم نمیخوام هر چی ک مادرشوهرم خواست بشه چون عادت میکنه به اینکه از این به بعد با دورویی کارش رویش یبره بیاد مستقیم بگه دیگ نیارین...داره کاری میکنه من نبرم بعد پیش پدر شوهرم و شوهرم و بقیه گریه کنه بگه فلانی دیگ بچه رو پیش من نمیذاره...من میخوام رک و راست بگه نه با دورویی و خراب کردن من

✨️میشه برای عزیز آسمونی من فاتحه یا صلوات بفرستین....یا برای شادی و درآرامش بودنش دعا کنین🥀💔

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792