چقد درکت کردم
عید سال پیش رفتیم خونه جاری
۱۲ ساعت راه بود
البته قبلش دوشب شمال موندیم
ولی خب از اونجا هم ۶ ساعت راه بود حدودا
رسیدیم تا شب حتی یه چای نیاورد
شوهرشم بود اتفاقا
برای خودشون فلافل گرفتن برای ناهار
به ما تعارف الکی زدن همسرم گفت خوردیم ما ممنون😃
تا که شب شد مادرو پدرش اومدن اقوام همسرم هستن
تازه بخاطر پدرومادرش چای با شیرینی که خودمون گرفته بودیمو آورد
همسر من کلا بی احترامیاشو نمیدید
داشتم سکته میکردم
دوشب منو نگه داشت اونجا با بچه هام
بعد دو روز انگار از زندان دراومدم وفرار کردم رسما