2777
2789

خانوما من تازه ازدواج کردم من یه جاری دارم که از روز اول خیلی باهم صمیمی شدیم بعد سر یه مسئله ای ایشون دو سه بار یه حرفی زد که من واقعا ناراحت شدم و نمی‌دونم حالا بی منظور گفت یا واقعا نیت بدی داشت حرفش به این شکل بود که پدر من برای ازدواج من فلان کارو کرد ولی پدر تو نکرد به همین رکی نگفت ولی منظورش این بود و چندبارم تو موقعیت های مختلف گفت حالا دیروز من بعد از مدت ها خونه مادر شوهرم دیدمش باهاش سلام احوال پرسی کردم اما بعدش دیگه کنارش ننشستم و خیلی سرد برخورد کردم و حرف زیادی باهاش نزدم خودشم متوجه شد مثل همیشه نیستم حالا که یه مدتی از دیروز گذشته یه حس عذاب وجدان دارم از طرفی دلم خیلی سوخت از بابت حرفش نمیتونم فراموش کنم از طرفیم هی میگم زشته و گذشت کن و ذهنم خیلی درگیره

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

کارت درست بوده از این ب بعد این روند را ادامه بده

چون افتاده تو‌مقاییه و بعدم حسادت و بعدم تنش و طعنه و‌کنایه و دعوا و...

از همین الان دور نکهش دار

میخام ب خانواده تم هیچی نگم برعکس همیشه اروم اروم وسایلامو جمع کنم ی روز مونده ب رفتن برم چمدون بخرم بریزم توش و برم ،بابا اگر سر کار بود مهم نیست مامانم سر کارش بود مهم نیست خانواده بودن نبودن دیدم ندیدم مهم نیست  میخام بدون ندیدن و خداحافظی کردن برم ،من اومدم ک سال اخر قشنگی داشته باشیم خیلی تلاش کردم و قشنگ هم ساختم اونا بلد نبودن قشنگی بسازن دل شکستن،اینجا ک نوشتم برای کسی ننوشتم برای خودم نوشتم چون چندین بار در طول روز امضای خودمو میخونم و هر قسمتش ی غم و شادی را یادم کیاره ک باید بمونه، ...غمگین ترین تصمیم مهاجرت بود ک خیلی طول کشید تا بپذیرم و برم دنبالش،ولی الان بابت اون تصمیم غمگین طولانی خوشحالترین و شکرگذارترینم،خوشحالم ک در کنار اصیلترین دیندارترین غیورترین فرزندان کوروش💔 نخواهم زیست *امروز دلم خواست بنویسم نزدیک ب پانزده ساله منتظرم امروز ک روزها را شمردم دلم ب حال خودم سوخت پونزده ساااال هرشب انتظار و دعا و نذر و نیاز و شکست ...دعام کنید حتی الانم با ناامیدی و خستگی نوشتم دعام کنید یعنی تموم میشه این انتظار یا اینکه من تموم میشم؟ امروز هفده مهر نذر حدیث کسا برداشتم برای انتظار میدونم ک پشت این میام مینویسم انتظار پونزده ساله من ب لطف پنج تن آل عبا تموم شد و همه چیز اونجور ک میخاستم با خوشحالی و رضایت و برکت سر اومد💕😍یادتونه اول پروفایلم نوشته بودم از سگ کمتر و اینا؟ب خاطر امتحانم نوشته بودم،اون آزمون به سر رسید با موفقیت بزرگ و خوشحالی و خوشگذرونی بزرگتر و خاطرات شیرین تر به پایان رسید♥️اونقدر شیرین ک شب ازمون مصاحبه ام اوکی شد،و تا چند روز دیگه دختر زیبای گیسو کمند چشم تیله ای می‌ره ب هامبورگ زیبا💌😅بزنید دست قشنگه را،ماشالله لاحول و لا قوة الا بالله آل‌علی العظیم استغفرالله ربی و اتوب و الیه هیچوقت از اینا ننوشتم ولی الان دلم میخاد بنویسم♥️💝😌

ببخشید ولی جاریت اونی که نشون میده نیست اینو منی میگم دقیقا همین تجربه رو داشتم خیلی رسمی برخورد کن اون در واقع تو لباس دوست میاد پیشت ولی از درون اصلا دوستت نیست

با جاری هیچ وقت صمیمی نشو هیچ جاری دوست نداره تو از اون بالاتر و بهتر باشی پس همیشه سعی می‌کنه تو رو کوچیک کنه چه جلوی خودت چه وقتی تو نیستی....اشتباه ترین کار ممکن صمیمیت با جاریه

فقط 15 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
کارت درست بوده از این ب بعد این روند را ادامه بدهچون افتاده تو‌مقاییه و بعدم حسادت و بعدم تنش و طعنه ...

منم احساس میکنم تا وقتی نامزد بودیم خوب بود دقیقا از بعد جشن عقدمون این رفتارش و انجام داد برای همین با خودم میگم نکنه بازم بخواد به شکل های مختلف ناراحتم کنه یا ضربه ای بزنه 

کارت درست بوده از این ب بعد این روند را ادامه بدهچون افتاده تو‌مقاییه و بعدم حسادت و بعدم تنش و طعنه ...

منم احساس میکنم تا وقتی نامزد بودیم خوب بود دقیقا از بعد جشن عقدمون این رفتارش و انجام داد برای همین با خودم میگم نکنه بازم بخواد به شکل های مختلف ناراحتم کنه یا ضربه ای بزنه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792