نمی دونم چرا آنقدر بدم میاد لوس بازی در میاره
انگار حالم خیلی خوشه وسط این همه بدبختی یه بچه چیکار می خواستم دیروز باهام اومد سونو که ببینه تا دیدن داره تموم می خوره و دستاش تو دهنشه و پسره هزارتا قربون صدقه رفت وای پسرم عشق بابا انگار فقط اون عشقشه حالا منو به زور با اسمم صدا کنه یه نمی کنه کادو واسه زنش بگیره دیگه عشقش یکی دیگه است من بارداری و تهوع می کشم یکی دیگه قربون صدقه می گیره