بله
من خودم دلیل سرپا ایستادنم پسرمه ولی بار مسولیتش زیاده منم تنهام گاهی خسته میشم گاهی از حساسیت خودم ناراحت میشم اون که بچه است من از خودم عصبانی میشم بعد به خودم میگم این چه گرفتاری بود خودم انداختم توش
اگر دعواش کنم شبش تا ساعتها فکرم درگیره عذاب وجدانه که چرا صبورتر نبودم
اینا به خاطر خستگیه به خاطر عشق زیاده این از شما یه مادر بد نمیسازه به شرطی که خودت کنترل کنی خستگی رو به یچه انتقال ندی شاید باید یه راهی برای تخلیه روانی پیدا کنی نقاشی بکشی ژورنال بنویسی یا تراپی بری
علایق خودت هم حتما دنبال کن بچه به مادر کافی نیاز داره نه مادر ۲۴ ساعته