با شوهرم قهرم استوری گذاشته

 تبریز 

 نه منظورم اون نبود 

منظورم بچه ننه بودن مردها و آشغال بودن مادرشوهر. ها 

اینا هستن که خیلی زیادن

رفتار درست در این‌موضوع در فایل های صوتی در کانال روانشناسی ایرانیان در تلگرام هست.

ببین اسی مردها اول زندگی جو گیر میشن 

فکر میکنن مادرشون مقدس و هرچی بگه درسته

کم کم خودش میفهمه که مادرش اشتباهاتی داره 

شما همون اول نباید قبول میکردی

الان هم اصلا و ابدا کوتاه نیا

بذار شوهرتون پر کنن /بذار آتیش بسوزونن 

اگه میتونی سرکار برو که پول جمع کنید بیایید بیرون زودتر 

مثل یه مستاجر باش 

ابدا نذار رفت آمد رو کنترل کنه دلیلی نداره بهش بگی فقط به شوهرت بگو که برنامت چیه 

تا دعوتت نکردن نرو 

هفته ای دو شب ،شب نشی نهایت با شوهرت برو 

تا اونجا هستی خواهشا بچه نیار که زندگیت از اینی که هست مشوش تر میشه 

اصلا دهن به دهنشون نذار سرسنگین باش بذار حدشو بدونه 

اگه نساختی دست نگه دار

واقعا در این حد؟

بله 

در این حد 

صاحب خونتون که نیستی 

بخوایی پاشی که نمی‌فروشند 

درضمن تا هر وقت اونجایی کل زندگیت کف دستشونه

اصلا آدم ازدواج میکنه که مستقل بشه نه اینکه پاش بره پیش خانواده شوهر 

خوب همون خونه پدرت چشه مگه 

در صمن هر چقد هم خوب باشن باز هم اختلاف و کج خلقی پیش میاد 

توقعات بی جا 

دخالت بی مورد 

مهمون بیاد باید بری 

حرف های تلخ و....

در صمن خدای نکرده جرات نداری با شوهرت دعوا کنی سریع پا میشن میان بالا

در کل خوب نیست 

هیچ وقت حس مستقل بودن بهت دست نمیده 

مستاجر باشی ممکن پیشرفت کنی اما اونجا درصدش خیلی کمتره

در ضمن تو همین نی می سایت سرچ کن ببین کی تا الان راضی بوده از هم خونه و همسایه شدن با خانواده شوهر  و حتی خانواده خودش 

خودمم دوس ندارم نمیدونم چجوری حرفشو باز کنم با همسرم که بگم بهش

بدون دعوا بحثشون بنداز 

نظرات نی نی/سایت بهش بگو 

بگو دوست داری مستقل باشی 

بگو کمکت میکنم که مستقل بشیم

بهش دل گرمی بده 

اسم خانوادشو نیار که جبهه میگیره 

حتی اگه دیر تر رفتی سر خونه زندگیت 

اگه طلا نخریدی 

اگه عروسی کوچیک تر گرفتی اونجا نرو 

همون خرج بدید یه خونه کوچیک تر بخرید