۶ ساله ازدواج کردم رابطتمون عاشقانه بود،عاشق هم بودیم شوهرم هیچی نداره ن یه خونه طبقه بالای مادرشوهرمینا هس اونجا میشینیم،قبلش تهران بودیم دوتایی کار میکردیم،خانوادش هیچ کمکی بهمون نکردن،مشکلم اینه که خیلی زیاد گشاده و مسئولیت پذیر نیس خیلی میخابه ۲ سال ک تهران بودیم ۵ تا شغل عوض کرد،بعدم اومدیم شهرستان دخترم دنیا اومد الانم تو یه ماه شاید یه هفته بره سرکار یه مدت میره چن روز میخابه دوباره،ینی ب عالم ادم بدهکار وام هامون همش مونده و.. رفتم دوره ناخن دیدم بلکه بتونم اینجا کار کنم اونم همه سالنا پره،کار دیگم نمیتونم برم چون کسی نیس دخترمو نگه داره،اخلاقشم خیلی بد شده،خسته شدم واقعن
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خیلی لج بازه، دوتامونم تو یه روز بدنیا اومدیم ۳ اذر،میشناسمش،میخام طلاق بگیرم واقعن ولی میترسم بچمو نده،خودش ک کلن میخابه بچم میوفته دست خانوادش معلوم نیس تو کوچه ول کنن چیکارش کنن
من زندگی های اینطوری دیدم سر همین مشکلیکیش طلاق گرفت ازدواج کرد الان بهترین زندگی دارهیکیش هنوز سر ز ...
بخدا من اصن اینطوری نبودم خودم تحصیل کرده ام بخاطر شوهرم از خانوادمم جدا شدم اونا تهرانن،هر سختی بگی تحمل کردم فقط بره کار کنه زندگی بسازیم هیچی ازش نخاستم کلی طلا فروختم بخاطرش طلاهای مجردیم
دادگاه بچه رو ب کسی میده ک شرایط مالی خوبی داشته باشه ابنو یادت نره وکیل بگیر اینم حله
من تمام تلاشمو کردم،من خاستمش جلو همه وایسادم با کم و زیادش ساختم،ولی هیچ امیدی ندارم ب اینده فقط دارم غرق میشم،فقط یه امید دارم ک از اینجا بریم دوباره تهران باهم کار کنیم اونجا دخترمو مادرم نگه میداره،اونم پول پیش میخاد ک نداریم،هزار تا قرض داره باید اول اینارو صاف کنه اونم ک نمیره سرکار