تیکه ننداز. با احترام جواب بده
شما ایگنور کردن رو چطور میبینی؟
ببین من خب نمیتونم رفت و آمد نکنم یا ایگنور کردن اینجوری
رفت و آمد رو به هرحال دارم همین روابط ممکنه داخلش چالش باشه
حالا این چالش ها اگر طولانی مدت ایگنور بشن باعث نمیشه اونا فک کنن من اجازه میدم هرطور بخوان باهام رفتار کنن؟
میخوام حد و مرز مشخص باشه براشون حقیقتا
من میگم هرچی محل نذاری و حرص خوردنتو نبینن بیشتر میسوزن آدمایی که میخوان اذیتت کنن
بستگی به طرف هات داره
الان جواب دادی بهتر شده رفتارشون مثلا؟
اگر نه...دیگه تاجایی که میتونی جواب نده به شوهرتم بگو که این کارو کردی
من خودم خانواده شوهرم بدجنس نیستن ولی خب چیزی پیش میاد جواب نمیدم اصلا رفت و امدمون هم زیاده سفر با هم میریم
خب به هر حال وقتی جواب میدم بحث پیش میاد دیگه
شما اینکه گفتید با احترام جواب میدین منظورتون چیه
مثلا من اگه بفهمم نیس و کنایه ای زدن که منظورشون من بودم منم در جواب با کنایه میگم
مثلا من معلمم
یبار برگشتن گفتن معلم ها خنگن و فلانی معلمه حتی بلد نیس استوری ریپلای کنه
منم گفتم بهتر از بیکار و بی عار بودنه
من بودم میگفتم بلد ک هست اما انقد درگیر اهداف خودشو ک برای مسائل پیش پا افتاده وقط نمیذاره
ب نظرم ب شوهرت بگو من قرار مادر بچهات باشم اگ از خودم دفاع نکنم بچه هم از من یاد میگیره
من ب کسی تندی و بی ادبی نمیکنم اونا حرفشونو میزنن منم حرفمو میزنم
باهم ک دعوا نداریم
اخه میدونی حمایت شوهر من تو این دو سال که جواب ندادم باعث نشده که اونا تیکه نندازن یا اذیت نکنن
یعنی موقعیت پیش بیاد بتونن اذیت کنن میکنن متاسفانه
و من واقعا ار بی احترامی بدم میاد
و خب شوهر من وقتی نیش و کنایه زدن بعدش میره تذکر میده و اونام طبق معمول میگن خب ما که منظوری نداشتیم😂😐
همون موقع جواب بده ... ب شوهرت هم توضیح نده بعدا
من اصلا محلشون نمیدم
دعوت کنن خیلی کم قبول میکنم
زیاد خونشون نمیرم که اونا هم نیان
چیزی بگن یا سکوت میکنم یا جواب میدم
یک نسخه رو نمیشه درمورد همه پیچید.اما من واقعیت ازبعضی حرفاشون اذیت میشدم ..جواب ندی یجور آدم ناراحت میشه جواب بدی ببخشید پیشه همون بحث بانفهم...پس تصمیم گرفتم کمترین میزان رفت وآمد رو درنظر بگیرم و الان سالهاس هردوماه یکبار میرم یکساعت میشینم تمام ...اوایل اعتراض کردن خودشونو ب در و دیوار زدن دیدن برام اهمیت نداره ول کردن و الان رابطه ی آرام ورسمی دارم باهاشون ......همسرم اما پسر اون خانواده وبهشم گفتم پدرومادر مثل زیارتگاه هستن هرروزم بری ضررنمیکنی پس تو برو
مطمن باش تیکه بندازی ده برابرشو باید بشنوی اونا تعدادشون بیشتره و پشت همن سعی کن بی خیال باشی و رو رابطه خودتو شوهرت تمرکز کن بهشون بی محلی کن ارتباطتتو تا جایی که میتونی محدود کن این خودش از صد تا تیکه انداختن بالاتره هیچ مردی قبول نمیکنه بخوای با خانوادش دهن ب دهن بزاری حتی اگه خودشم با خانوادش مشکل داشته باشه
بله دقیقا حرفتون رو قبول دارم
ینی شما میگید اگر نیش و کنایه شنیدم بهشون تذکر بدم؟
مثلا جا میشنینن میگن آموزش و پرورش به درد نمیخوره و اشغاله
و دائم نو موقعیت های مختلف شغل منو مسخره میکنن
خب تو این شرایط به نظرتون من بشینم با این ادم منطقی حرف بزنم چی بگم؟
یا وقتی من میخوام خونه بخرم دنبال خونه ۱۲۰ متری میگردم میگن مگه بابات خونه ۹۰متری نداره؟ خونه بابامو میزنن تو سر من منطقی باهاشون حرف برنم بنظرتون جوابه؟
من باشم خیلی رک و مودبانه میگم من با این حرفهای شما ناراحت میشم. من شغلم اینه . چرا با حرف هاتون من رو ناراحت میکنید؟ من عروس شما هستم . دشمن شما که نیستم. من آرامش داشته باشم، زندگی پسر شما آرامش داره. شما مگه خوشبختی ما رو نمیخاید؟
کلا بحث شغل نیست .اینجوری ک شما میگی بحث لج دراوردنه
وگرنه هر آدمی خونه بزرگتر و بهتر میخاد. حالا توانایی پدر شما اینقدر بوده . دستشم درد نکنه . دلیل نمیشه شما برای بیشتر و بهتر تلاش نکنی
اخ چقد حرفت منطقی بود
تازه من تو این شهر تقریبا غریبم و‌پدر و مادرم شهر دیگه هستن
اونا هم تعدادشون زیاده هم تو‌جمع خودشون اشتباه های خودشون رو تایید میکنن همین باعث میشه اعتماد به نفس کاذب داشته باشن و پرو باشن
مشکل من اینه نمیتونم بی خیال باشم دوست دارم یه جوری بهشون بفهمونم باید در رابطه با من یه حد و مرزی رو رعایت کنن
دقیقا درسته
اما من هنوز جوابم رو نگرفتم
من نمیتونم رفت و آمدم و کم کنم با توجه به شرایطم که توضیحش طولانیه…
احساس میکنم باید با همسرم صحبت کنم تا به نتیجه مشترک برسیم
اینکه من تصمیم بگیرم حاضر جوابی کنم و اون بگه حمایتم رو برمیدارم من تنها تنها میمونم
