هی میخوام رها کنم بهش توجه نکنم باهاش خوب بشم ولی خودش مریضه بیماره داره کرم میریزه امروز شوهرم گفت بیا ده دقیقه بشین خونش رفتم نشستم تا وارد شدم شروع کرد چرا انقدر شیر میخری گفتم خوب میخوریم میخوای نخوریم گفت اون شیرها که خریدی همش بده پسرم بخوره خودتون اصلا هیچی یه ذره هم نخوریدشوهرمم گفت من شیر نمیخورم اذیت میشم والا نمیفهمم چه مرگشه شما میفهمید بگید