اره الان متاهل هستم
اره با یکی از دوستام هست میخوریم به تور هم از خنده می افتیم کف زمین
فکر کن یه تیکه هایی میپرونیم که یه ساعت میخندیم
از قدیمم میخواستیم درس بخونیم نمیتونستیم یه صفحه درس بخونیم اخرم میشستیم استادارو مسخره میکردیم مثلا اگه فلان استاد نهار قورمه سبزی بخوره بیاد جعفری پنج پر لای دندونش باشه یا مثلا استادا برن قهوه خونه قلیون بکشن یا لباس محلی فلان جارو بپوشن میدونی که ادم تو سنهای بیست سالگی منتظره به ترک دیوار هم بخنده
یه دفعه یکی از استادامون داشت میخورد زمین یهو کلاس سکوت شد ما سه تا وروجک بودیم یهو همدیگه رو یه نگاه کردیم و پخ سه تایی زدیم زیر خنده دیدیم هیچ کس نمیخنده
ترم ازمایشگاه فیزیک انقدر اتیش سوزوندیم که استادمون عاشقمون شده بود میگفت همیشه من ازمایش گروه اینارو بگم