بله میگیره
مامان من خیلی فرق گراشت بین من و داداشم ی بار ذلمو شکست هیچی نگفتم رفتم تو اتاق همونجا گفتم خدایا واگرار ب خودت تگر عمدی گفت جبران کن
ی بلایی سر عزیز ترین بچه اش امود مامانم و بابام مثل بچه میزدن زمین و گریه میکردن
اخرش مامانم خودش اومد گفت اونروز من این حرفو زدم تو دلت شکست؟
اگر تو دلت شکست من مقصر بودم اون بچه ام گناهی نداشت حلال کن تا گرفتاری حل بشه خدا شاهده گفتم باشه حلالت مثل چی گره ها لاز شد فک کن چقدر بدجنس و حروم زاده بود و میدونست چی گفته و از کجا خورده ک من هیچ حرفی نزده بودم خوش زنگ زد حلالیت گرفت
سر خاستگاری هامم مامانم خیلی برام بد میخاد الکی خاستگارامو رد میکنه و ازارم میده
رفت واسه پسرش خاستگاری تو اون مدتم خیلی ب دل من داغ میزاشت با عروسم عروسم،سر نماز گفتم خدایا فلان موقع فلان جا من بهش پناه برده بودم اون حرفو زد بعدم گفت عمدی نبود تو بد برداشت کردی من نمیدونم نیتش چی لود و الانم انقدر داره زخم زبون میزنه نیتش چیع واگذار ب خودت
داییم ک مامانم مثل خدا میپرستیدش و بهش اعتماد داشت و پناه برده بود رفته بود بدگویی داداشم و خانواده امون رذ کرده بود ی خاستگاری صد در صد اوکی مثل ابر پودر شد رفت
دقیقا همونطور ک مد ب اون پناه برده بودم و نابودم کرد از همونی ک بهش پناه برده بود نابود شد
اینم مطمئنم ی تاوان سنگین مامانم و بابام داداشم میدن خون میبینم توش و ننگ مطمئنم