2777
2789
عنوان

جلسه خواستگاری چی بگیم (آموزش)

| مشاهده متن کامل بحث + 1128 بازدید | 202 پست

منت

  • همسرم زیاد منت میذاره. به اسم این که بعضی وقتا باید بهت بگم که یادت باشه برات چیکارا کردم که قدر بدونی. هرچی میشه سریع میگه فلان چیز و خریدم. گوشی خریدم. لباس خریدم. خوراکی خریدم. منت میذاره خونه بابات کی بابات برات از این کارا کرده.
  • خرج نمیکنه اگرم بخواد بکنه هی به رو میاره
  • شوهرم وقتی بهم پول میده، میشینه حساب میکنه که چقدر بهم داده یا چی برام خریده. اینقد بدم میاد یعنی چی اخه تا میگم پول بده، میگه اینقد بهت دادم، چیکارشون کردی یا تو این ماه اینقد خرجت کردم

دونگی

  • من میخواستم گز بگیرم، کارت موجودی زیاد نداشت نصفش رو خودم حساب کردم نصفش رو اون. البته من بعد بقیه ش رو براش واریز کردم اونم زیاد اصراری نکرد که نه باشه و از این حرفا.
  • یه خرج برام میکنه، میگه نصف پولش رو بده
  • چند باری که میریم بیرون و کافه میریم. شوهرم انتظار داره که یک بار هم من حساب کنم. از این وضعیت بدم میاد. دلم نمیخواد وقتی شوهرم هست، دست توی جیبم کنم.

شهریه

  • شهریه ی باشگاهم رو نمیده. شهریه ی کلاس والیبال بچه رو نمیده. پول نمیده بچه م یه کلاس ثبت نام کنم.
  • شوهرم گفت میشه به بابات بگی شهریه ارشدت رو خودش بده؟ چون منو تو با حقوق کارمندی زندگیمون نمیچرخه.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

بیمه و حقوق

  • شوهرم 40 سالشه اما هنوز ما رو بیمه نکرده. میگه من توی جوونی کار کنم، بعد از مردنم لذتش رو ببری و شوهر کنی و حقوق بگیر هم باشی.
  • مادرشوهرم اومده به شوهرم گفته بیمه شما بهتره، ما رو بیمه تکمیلی کن. از حقوق شوهرم به ازای هر نفر ماهی 800 کم میشه اینجوری، یعنی یک و ششصد دو نفرشون و با توجه به شناختی که دارم قراری هم نیست که خودشون بپردازن، شوهرم باید بپردازه

زمان و تعداد خرید

  • ظهر بهش گفتم یک شیشه پاکن بخر گفت پول ندارم نمیخرم. بخدا دروغ میگه داره نمیخره. خانوادم یک ساعت بیان خونم میگه میوه ها رو تموم کردن. آنقدر خسیسه که اگه امروز بچمون مریض بشه و با زور ببرش دکتر و ماه بعد دوباره مریض بشه یه دعوای بزرگ راه میندازه و نمیبرتش دکتر، صد ملیون تو حسابش خوابیده بچمون سه سالشه تو این سه سال اگر دوتا بلیز و شلوار و یک کاپشن خریده براش و دیگ هیچی چون سیسمونی داشت. وای الان واقعا همشون کهنه شدن و چند تا عروسی در پیش داریم. هربار میگم لباس ندارم بخر براش، باز دعوا راه میندازه که ندارم و تو میخوای قیافه بگیری و پز بدی. هرچی داره همون رو بپوش یه ماه قهر کرد. یه هزاری ته کیفم نیس. یخچالم مدام خالی خستم هرکس میاد خونه میوه نداریم. هیچ وسیله پذیرایی.
  • هر وقت وسیله ای میخوام هر چند کوچیک دعوا داریم تا بخره. مدرسه بچه‌ها پول بخواد، دعوا داریم. بخدا خسته شدم لعنت به مرد خسیس من هر چی میخوام باید قبلش اعصابم خرد بشه خسته شدم
  • حالا چن وقتيه ميگه چرا انقد نت ميخرى. فروشگاه ميريم ميگه بيسكوييت برای چی میخری دیگه. شكلات خرج الکیه
  • ازین همه بی پولی خسته شدم. از اینکه یه مانتو میخره تا دوسال میکوبه تو سرم. ازینکه یه عروسی میشه، پول آرایشگاه نمیده. ازاینکه بچم یه دست لباس درست درمون نداره. اجازه زیاد کردن بخاری رو هم ندارم تو این خونه سرد. فقط سالی دوبار گوشت و مرغ میخره. برنج و روغن ماهی یک بار میخره. یک کیلو میوه دو ماه یه بار میخره. پولاش رو پس انداز میکنه. تو بارداری دکمه شلوارم بسته نمیشد، یه لباس برام نخرید. روزای بعد زایمان مادرم اومد خونمون، بابام تنها تو خونه‌ش یه بار پدرم رو دعوت نکرد. دکتر گفت تا ده روز ابمیوه بخور یدونه ابمیوه برام نمیخرید، مادرم میگرفت برام. حالم ازش بهم میخوره به خاطر پول زایمان تا یکماه با من قهر بود ک زیاد شده. الان بچمون دوسالشه هروقت سرما میخوره که دکتر لازمه بچم رو نفرین میکنه، میگه بمیره راحت شم. همه جور بلایی سرم اورده، خانوادم اصلا نمیان اینجا چون روی باز نمیبنن از شوهرم دیگه.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اختیار خرید توسط زن

  • یه جوراب از مترو خریدم غر زد و  بلند گفت هر چی که میبینی نباید بخوای. هفت ساعت بیرون مشغول خرید یچیزی بودیم گفتم یه خوراکی بخریم گشنم شده. میگه باید لقمه بیاری از این به بعد همرات. دو هفته پشت سر هم رفتیم سینما همون داخل سینما گفت حالا تو هر هفته میخوای بیای سینما؟ و شروع کرد به محاسبه با ماشین حساب که این ماه اینقدر خرج داریم. رفتیم خرید بیرون چون کارمون خیلیییی طول کشید، مجبور شدیم رستوران غذا بخوریم. گفت اگه زن هدفمندی بودی غذا درست میکردی که مجبور نشیم رستوران غذا بخوریم همش که نمیشه رستوران. میریم خرید همیشه چیزایی که باب میلمه رو نمیذاره بگیرم میگرده یه چیز اقتصادی باب میل خودش پیدا میکنه. دیروز میگفت روی مبل چایی نخور میریزه روش. تو جاده بودیم لنگ ظهر افتاب هم شدید. منم افتاب گیرو هی جابجا میکردم یبار میاوردم سمت شیشه بغل، یبارم جلو چون اذیتم میکرد. بعد کلی عصبی شد که افتاب گیر خراب میشه انقد جابجاش نکن. تو کل مسیر هی نگاهش متوجه جابجا کردن من بود و تذکر میداد
  • هر بار که برای تولد شوهرم چیزی میخرم، میزنه توی ذوقم. یبار خواستم سوپرایز کنم رفتم از سایتی با کلی تحقیق و بعد رفتم تنهایی از باربری آوردمش وقتی فهمید گفت کی بهت گفته یک میلیون و ۷۰۰دادی به این هرروز تا ازش استفاده میکرد، غر میزد چرا خریدی! من خیلی ناراحت شدم. گذشت و دیگه براش چیزی نخریدم. مدتیه هر روز میگفت دمپایی ندارم منم گفتم ته حسابم‌ یه پولی دارم، براش بخرم. وقتی آوردمش خونه، نگاهشون کرد گفت اینا چیه رفتی ۳۰۰ هزار دادی. هی با دست پرتشون میکرد.
  • يه مدل بادى ويكتوريا سكرت رو که دو سال میخواستمش رو چون تخفيف خورده، خریدم. شوهرم يجورى عصبانى شد که من ميرم سركار و چونه ميزنم با اين و اون. بعد تو ميرى پول بابت این چیزها میدی
  • برای شوهرم لبو اوردم تا لبو رو دید، گفت دیگه اخرین بارت باشه واسه خونه خرید میکنی، چیزی نبینم بخری، همه ی خریدا باید از فییلتر من رد بشه. اشغال خور، غلط میکنی خرید می کنی، جو گیر شدی، بعد میگه پولی که تو حسابته، بزن به کارتم و نمیخوام پول داشته باشی. حالم بهم خورد ازش.
  • رفتم سبزی، پنیر پیتزا، خمیر پیتزا، سس و یه عدد کالباس خریدم. شوهرم وقتی فهمید، گفت دیگه چیزی نخر! هر چی خواستی بگو خودم بخرم. پول مفت دستته، هی خرج میکنی.

سایر موارد

  • زنم از هرچیز دو تا دوتا میخواد. خیلی مسخره است؛ مثلا از یک مانتو دو رنگ میخره
  • دو شبه شارژ ندارم. تک میزنم بهش دوبار هم بهش گفتم شارژ بفرست ولی نمیفرسته. خیلی از شارژ زورش میگیره چون من خیییلی با تلفن صحبت میکنم.
  • دلم میخواد موهامو رنگ کنم ولی وقتی بهش گفتم ۳ ملیونه میگه نمیخواد بری. هر وقت برای لباس و آرایشگاه پول بخوام، میگه ندارم. میرم تو آرایشگاه مثل گداها بهش میگم ۱۰۰ تومن به کارتم بزن. از من یه گدا ساخته که هرروز دستم باید جلوش دراز باشه. علنا میگه برو سرکار حرفی از پول نزن. خستم کرده
  • تنها تفریح من تو زندگی خریده اینکه از انلاین شاپ خرید کنم یا برم پاساژ و مال خرید کنم شوهرم بسته های پستیم رو دید گفت چه خبره انقدر خرید میکنی هر روز پست باید یه سرم بزنه اینجا
  • دو روز پیش اسباب کشی کردم. مدتیه که کار نمیکنم. هیچ پولی هم ب عنوان پول توجیبی یا نفقه شوهرم بهم نمیده. سر اسباب کشی، شوهرم غر میزد میگفت من دیگه نمیتونم و دست تنها هستم. زنگ زدم دوتا کارگر اسباب کشی اومدن، وقتی کارشون تموم شد، شوهرم بهم گفت پول بزن به کارتشون. گفتم میدونی ک تو کارتم نیست. گفت پول نداشتی و کارگر گرفتی؟ از یکی قرض کن واریز کن براشون گفتم ندارم هرسال شاغل بودم خودم هزینه اسباب کشی رو میدادم امسال ندارم بعد واریز کرد براشون گفت باید بهم برگردونی این پول
  • شوهرم پول به کارگر نمیده. از نظرش باید همه ی کارها رو خودمون انجام بدیم. منم جونم در میاد آخه
  • شوهرم اصلا هیچ هزینه ای بابت رنگ و کارای دیگه برای موهام نمیده. بهش که میگم شوخی یا جدی میگه از خونه بابات بگیر
  • من کرم مرطوب کننده دست ساز دکتری میزنم سه تومنه بهش گفتم بریم داره تموم میشه برام بگیریم میگه ماهی ده تومن کرمته من همون مرطوب کننده میزنم لایه بردار ضعیف میزنم بالم لب کرم شب کرم روز و صابون همه اینا با هم میشه ۱۳تومن این میگه فقط این کرمه ده تومنه برو شرکتی بخر بزن بهش گفتم گدا من اینارو نزنم صورتم جوش بزنه تو میخوای جواب بدی بزور فرستادمش برام بگیره
  • من آخرین مدل گوشی رو میخواستم و به زور خریدم چون شوهرم میگفت گرونه و نخریم. الان یک هفته است توی روی من نگاه نمیکنه.
  • بچم بردم ارایشگاه زنانه موهاش کوتاه کردم. 150 تومن گرفت. پیام رفت رو گوشیش. شوهرم زنگ زد داد و بیداد که چرا ۱۵۰ تومن گرفته غلط کرده. بعد رفت شماره زنه از در ارایشگاه برداشت زنگ زد گفت من فردا شکایت میکنم من قبلش گفتم زنگ نزن زشته. اینقد به زنه چیزی گفت با شوهر زنه دعوا کرد. زنه بدبخت پول ریخت بحساب. گفتم آبروم بردی من چشم تو چشم میشم با این خانم. فحشم داد و زد تو سرم گفت آره مال مفت اینجوری کارت میکشی. یه بار دیگه رفتیم از لوازم تحریری وسیله خریدیم، گرون شد مجبورم کرد برم وسایل رو پس بدم و پولم رو بگیرم چون از نظرش گرون فروشی کرده بود. با اینکه چند سال گذشته، هر موقع یادم میاد دلم میخوا بمیرم
  • شوهرم میگه موهات رسیدگی نمیخوان. آرایشگاه نمیخواد بری خودت توی خونه یاد بگیر! خودت موهات رو رنگ کن! صورتت رو با صابون بشور! وسایل آرایشی نمیخواد بخری!

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

 (1) تهیه خوراک

  • شوهرم همش میگه مردم دارن سیب زمینی میخورن تو دنبال اواکادویی
  • امروز میگم شیر بخر. میگه این بطریا دیگه به صرفه نیست میرم از لبنیاتی میخرم. میگم من از شیر محلی بدم میاد. میگه تو بیفکری تو مصرف گرا هستی. دیشب مهمون داشتیم قبل اومدنشون خواستم چای دم کنم. یادم افتاد قند نداریم. به شوهرم گفتم برو قند بخر تا نیومدن هررررررکاری کردم نرفت ته یه قندون شش هفت تا قند بود همون رو اوردمو خیلی خجالت کشیدم و حالم بد شد.
  • همسرم میوه نمیخره اصلا! میگه خرج اضافیه! مگر سالی یکبار میوه های خراب و له شده در صورتی که ما بهترین میوه ها رو میخریم. وقتی میخواد میوه بخره از همه چیز فقط 2 تا میگیره. اعتقاد داره که هر روز نباید برنج خورد و یک روز در میان باید برنج توی خونه پخته بشه.
  • همیشه باید برای خرید میوه یاداوری کنم هیچ وقت نشده خودش بخره باید پیام بدم بابام اینشکلی نیست و هیچ وقت دست خالی نمیاد
  • همیشه به شوهرم گفتم که از بعضی چیزها چند تا بگیر بذار توی خونه، یعنی خریدهایی که میتونی ماهیانه انجام بدی رو انجام بده؛ مثلا چند تا رب بخر، چند تا روغن بخر، چند تا تاید و شامپو بخر که هم خودت راحت باشی هم من. گوش نمیده
  • روش نمیشه، از مغازه دو تا هویج بخره و همیشه از هر چیزی زیاد میخره. فریزر منم بزرگ نیست که بتونم فریز کنم و خیلی چیزها رو مجبور میشم، بریزم دور.
  • اگه بگم این چیز رو بخریم. گارد میگیره فقط میگه به بچه برس. خودمون هرچی شد، میخوریم. خسته شدم از دستش رو خورد و خوراک من حساس شده همه‌ش ضدحال میزنه. هروقت یکم زیاد خوردم قشنگ مشخصه بدش اومده
  • شوهرم هر سری غذا درست میکنم، میگه تو خیلی پر مصرفی. در صورتی که من اصلا غذاهام روغن نداره. کم میزنم بازم میگه همونم نزن دیگه بدم میاد آشپزی کنم. خیلی تو همه چی سرک میکشه شام و نهارم باید اون بگه چی بذارم. چیزی هم نداریم بگم رنگ و وارنگ، معمولی
  • لقمه های من رو میشماره. خونه مادرشوهرم بودم و براى شام سوپ پخته بود. من اصلا سير نشدم. از اونجا برگشتيم گفتم گشنمه میخوام تخم مرغ بپزم. میگه مگه الان شام نخوردی. باز گشنته؟ گفت تو چاقى، بخورى بدتر ميشى. نخور و حس عذاب وجدان بهم میداد. یا مثلا چرا انقد بادوم شکوندی گذاشتی تو کیفت؟؟
  • 9 ماه بارداری من گذشت، یکبار نشد به شوهرم بگم هوس فلان چیز رو کردم و برام بگیره. اول یا کم محلی میکنه یا جواب نمیده یا میگه نه. بعد از چند روز میگه بگیرم فلان چیز رو یا بعد از چند روز که خووب ادم دیگه ذوقش کور شده میره میگیرهسفر
  • شوهرم گوشت گرم نمیخره. همیشه برزیلی میخره
  • ضعف داشتم نزدیک ظهر بود بجای رستوران یا حداقل ساندویچ ساعت ۲ ظهر یدونه ویفر گرفت دوتایی بخوریم و اب هم از خونه اورده بود. پیرم کرده امشب بچم گفت پیتزا میخام یدونه گرفت برا منو بچه‌م خودش نخورد
  • وقتی لیست خرید میدم فقط اونایی که بنظرش واجب هست رو میخره. ده بار بگم پودر نسکافه یا شکلات و ... بخر وقتی میاد خونه، میگه یادم رفته. با اینکه پولداره ولی خیلی حسابگره و اصلا لارج نیست برعکس خونه پدرم که همیشه لارج بودیم. خرید نسکافه، کاپوچینو، پنیر پیتزا و اینا براش غیر ضروریه. به خاطر غرورم دیگه چیزی ازش نمیخام ولی خیلی عصبیم که خوراکم رو تعیین میکنه که چی بخورم چی نخورم. ازش بدم اومده
  • هیچ وقت من رو کافه یا رستوران نمیبره.
  • میریم بیرون تعارف نمیکنه که حساب کنه.
  • سر یه بشقاب غذا منت میزاره، املت درست میکنم میگه یدونه تخم مرغ بشکن. برای بچه غذا جدا میزارم میگه اون چیش از من بهتره هرچی من خوردم اونم بخوره. ماشین و خونه‌ش رو زده به نام مادرش، گفتم بچه لباساش کهنه شده میگه پرتوقعی سالی یک دستم برامون لباس نمیخره، بچه رو دکتر نمیبره

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

(2) تهیه خوراک

  • به شوهرم گفتم نیم کیلو شیرینی بخر! گفت تو خیلی خرج میکنی. نمیخرم.
  • هر وقت به شوهرم میگم گوشت یا مرغ تموم کردیم به یه بهونه ای هرجوری که شده ما رو میبره میذاره خونه مامانم و میگه دو سه روز همونجا بمونید.
  • میخواستم واسه فردا بچه ها خوراکی بخرم، خودمم دلم خوراکی میخواست. گفتم صدتومن بده. انگار داره صدقه سرش پول میده. پنجاه داد. منم گفتم نمی‌خوام.
  • دخترم گریه کرد. گفت ببرمون برامون یه ذرت بخر. با هزار غر زدن برد فقط برای دخترم گرفت و برای من نگرفت.
  • شوهرم از جایی گوشت خریده که کیلویی صد تومن ارزونتر داده. وقتی پختم اصلا مزه گوشت گوسفند نمیده. از جایی هم که خریده کلا بهداشت نمیاد نظارت کنه. اصلا نمیفهمم این گوشت چیه. حلاله حرومه. همیشه کارش همینه میگرده ارزونتر پیدا کنه، بعد معلوم نیست چیه
  • رفته بودم خونه مادرم کباب کوبیده سفارش داده بودم. شد ۷۵ تومن بی کیفیت بود خییلی. شوهرم اومد بهش گفتم اره امروز با دخترم کباب سفارش دادیم ولی خوب نبود اصلا. فکر میکردم الان میگه فدایه سرت اشکال نداره. جلو مادر و برادرم سرم داد زد که چرا به من نگفتی. چرا پول هدر دادی تو این گرونی. مادرم بیچاره ترسید گفت من نخوردم. خودشون خوردن بخدا. داداشمم مسخره گفت پاشید هم رو بزنید بخاطر دو تا سیخ کباب. منم دیگه هیچی نگفتم تا برسیم خونه واسم قیافه گرفته. حرف نمیزنه. الانم بدونه حرف خوابید. شوهرم توقع داره من میرم خونه مادرم صبح تا شب کلا خرج مخارجم دست مامانم باشه. مادرم مستاجره و پدرم فوت شده. اینکه نداره رو نمیفهمه
  • برای بچم لواشک و بیسکوییت و... میخره بعد میاد میبینه خیلی کم شده میگه تو چرا میخوری این رو برای بچه میخرم که گریه کرد بهش  بدیم. من خیلی بدم میاد این رو میگه.
  • خیلی بی مسیولیته. الان ۳ هفته اس دارم میگم هیچی ندارم تو خونه. نه گوشت، نه لپه، نه لوبیا. نمیتونم غذا درست کنم. میگه برو بالا خونه مادرشوهرم بخور یا میگه برو هرچی میخوای از بالا بیار. خستم هی امروز فردا میکنه. میگه پول ندارم
  • اگه میشه ساندویچ بگیر خیلی هوس کردم، برگشت گفت شکمت مثل غاره، پر نمیشه و منی که شیر میدم و از صبح وقت نشده چیزی بخورم ولی برا بچه ها کم نمیذاره،گفتم بابا شیرم کم شده گفت ب بچه غذا بده تا شام بذاری واسه یه ساندویچ نیم ساعت بحث کردیم، آخرشم گفت شکمت منو بدبخت کرده و فقط داری مثل سگ پارس میکنی.
  • بعد از سالها نیم کیلو حلیم از بیرون سفارش دادم. شوهرم همش میگه خرج اضافه کردی. پول یک کیلو گوشت میشه. من سرماخوردم دیشب بهش گفتم پرتغال بگیر، رفت 4 دونه گرفت. گفت کیلو 60 تومنه گرونه. امروز گفتم هویج بگیر ابش رو بگیرم، اومده میگ کیلو 20 تومن شده، قبلا کیلو 10 بود الان فصلش نیست. در حد چند دونه گرفت. کلا برای میوه گرفتن اگر گرون باشه زورش میاد.  بهش گفتم چرا نخریدی؟ ناراحت شد میگه این همه خرید کردم (همه چی به جز میوه که لیست دادم گرفته) فقط به میوه گیر دادی؟
  • شوهرم خرید کردن انگار بلد نیست. جنس بی کیفیت میاره. رفته شیرینی گرفته به حدی سفت و خشک نمیشه خورد. وقتی میره میوه میخره هر چی خال داره و بی کیفیت و کپک زده هست، جمع میکنه. تازه همه رو هم میذاره روی ترازو به فروشنده میگه یه میانگین قیمت بزن و همه رو با هم میخواد حساب کنه.
  • رفتم برا دخترم یه بسته مغز بادوم و یه بسته مغز گردو خریدم صبحا بخوره میره مدرسه شوهرم باهام یه عالمه دعوا کرده میگه چرا رفتی خریدی
  • من باردارم به شدت دیشب هوس معجون کرده بودم ولی واسم نخرید، یعنی هیچوقت اصلا برام از کافی شاپ خرید نکرده چون میگه گرون میدن خودم بعدا وسایلشو میخرم و واست درست میکنم. خییلی دلم میخواد منم تو مهمونی ها یه انگشتر یا دستبند بندازم ولی با دستای خالی میرم ، بعد مامانم اینا با پول خودشون واسم طلا خریدن که حسرتش تو دلم نمونه ولی بهشون گفتم از پول یارانه های من بردارین تا پول طلا ها تسویه بشه، حالا شوهرم از وقتی فهمیده چشمش دنبال یارانه های منه، میگه خانوادت اصفهانین یعنی خسیسن و یارانه هاتو نمیخوان بدن، دخترشونی وظیفشونه واست پول خرج کنن یا میگه برو به خانوادت بگو واسه بچمون سیسمونی خوبی بخرن من مامانم واسه خواهرم فلان کرد و ...خیلی اعصابمو خرد میکنه این حرفا رو میرنه دیگه عشقی بهش ندارم، از چشمم افتاده دلم میخواد

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

پوشاک (1)

  • همیشه میخوام لباس خوب تن بچم کنه، دلم نمیخواد مثل بدبختا باشم. شوهرم با من دعوا میکنه که تو میخوای پز بدی.
  • چند وقت پیش رفتم برای محرم یه کیف ارزون از یه پاساژ پایین شهر خریدم که ارزونتر هم دربیاد. بعد شوهرم بهم میگن واسه چی کیف خریدی؟؟ میگه تو مگه نمیدونی مردا سخت پول در میارن؟ اونوقت تو راحت خرجش میکنی!! تو خودت که کیف داشتی، واسه چی دوباره رفتی کیف خریدی؟ همیشه چیزی چیزی بخوام بخرم میگه مگه نداشتی؟ یعنی توقع داره کلا یه دونه کیف داشته باشم. خب من یه کیف بزرگ مشکی دارم که جنسش خوبه ولی بیش از حد بزرگه و انقدر ازش استفاده کردم که چرمش پوسته پوسته شده. یه کیف مشکی دیگه هم از ده سال پیش دارم ولی بند نداره و پایینش قلمبه میشه و اصلا راحت نیست یعنی حق نداشتم واسه محرم یه کیف کوچیک فانتزی که راحت بشه ازش استفاده کرد داشته باشم؟؟  بقیه همسن و سالام خیلی بهتر از من میگردن اونوقت من واسه یه خرید ساده باید انقدر حرص بخورم.
  • نامزدم اصلا به خودش نمیرسه و لباس نمیخره. از اول اشناییمون تا الان یه دونه پیرهن که باهاش میره سرکار و کهنه شده و یه دونه تیشرت عوض کرده. کل زمستونم یه دورس سفید میپوشید. همین تیشرتا و پیرهناش اصلا رنگ و رو ندارن و شل شدن. موهاش همیشه چربه. دیروزم شوره داشت. روزه هم میگیره و دهنش بو میده
  • 9 ماه پیش یه کیف خریدم. کلا دو تا کیف دارم. خواستم دوباره کیف بخرم، گفت که نه! اون دفعه گرفتیم، همون کافیته. هر موقع خودم صلاح دونستم، میریم میخریم.
  • ما چند ماهه عروسی کردیم. خدا رو شکر خدا روزیمون رو میرسونه و اوضاعمون متوسطه ولی خانومم هر روز بیشتر تو اینستاگرام غرق میشه، فقط دوست داره پاساژای شمال شهر بره که هزینه یه لباسش پول چند ماه حقوق منه. خورد و خوراکم همه چی رو گرون میخواد.
  • شوهرم با دوستش لباسش رو ست میکنه
  • کف پام صافه و باید کفش خوب بپوشم وگرنه زانو درد و کمر درد میشم. حالا شوهرم کفش خوب و با کیفیت برام نمیخره
  • شوهرم خیلی به خودش میرسه، دیگه اعصابم داره خرد میشه. کلی پول میده ماهی چند دست لباسای مختلف میخره. هر روز دوست داره لباس جدید استایل کنه؛ یعنی بخواد بره تا سر کوچه یا بخواد آشغال بندازه. لباس انتخاب میکنه عطر میزنه. موهاش رو مرتب میکنه. جدیدا هم به پوستش میرسه. من نمیگم کار بدی میکنه، به خودش میرسه اما این اخلاقش داره پول ها رو همینجوری هدر میده. من میخوام پس انداز کنم این برمیداره پول لباس و کفش و ادکلن و... میده. درصورتی که داره و قدیمی هم نشدن و کاملا سالمن
  • یازده ساله عروسی کردم. هیچوقت برام درست خرید نکرد. همیشه با دعوا و دلخوری اونم خیلی کم. جنس بنجول و ارزون. الان لباس زمستونی ندارم. یه کاپشن از دو سال قبل دارم که الان برام تنگه. میرم بیرون با مانتو میرم. شوهرم برام نمیخره. کفشم جلوش پوست پوست شده بهش میگم بخریم میگه هنوز خوبه، دید نداره کفشت. هرچی اصرار کردم میگه هنوز کفشت خوبه.
  • عروسی یکی از اقوامه. شوهرم نمیذاره لباس بخرم میگه از کسی قرض کن
  • خرید میریم، پدر فروشنده رو در میاره اینقدر چونه میزنه خیلی تخفیف میگیره. بعضی وقتا خجالت میکشم. بعد به من میگه تو غرور داری، چونه نمیزنی.
  • ماهی 60 تومن درامد داره. من 900 تومن لباس برای خونه خریدم. اومده خونه میگه نگا پولای منو میره چی میخره. هی راه میرفت میگفت.
  • هربار لباس برام میخواست بخره کلی باید بحث کنم.
  • بعد خرید کردن هی میگه کم خرج کن، ندارم در صورتی که به خدا من آدم ولخرجی نیستم. تازه اونم درامدش بد نیس بخدا دیگه ذوق عروسی داداشم ندارم. از بس موقع خرید غر زد دیگه بدم مياد لباس رو بپوشم

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

پوشاک (2)

  • به شوهرم گفتم پالتو میخوام. شوهرم گفت پالتوت مگه مشکلی داره، همین پارسال پالتو خریدی. گفتم خودت داری میگی پارسال یعنی پارسال بوده نه امسال. برای امسالم پالتو میخوام. شوهرم گفت والا تو خانواده ما، خواهرم و مادرم هر۳,۴سال یه پالتو میخرن.
  • من خودم شاغلم حقوق میگیرم. دیروز گفتم یه مانتو برای عیدم بخرم. همسرم گفت من هیچوقت بابا مامانم عید برای خودشون چیزی نخریدن. گفتم از پول خودم میخرم کلی فحشم داد
  • زبونم مو در آورد از بس بهش گفتم یه شلوار برای خودت بخر. 2 ساله یه شلوار داره و شلوار های داداشم رو میپوشه. شلواراش رو میده که براش رنگ کنن. هرچند سال یکبار لباس میخرن و لباس های بقیه رو میپوشن
  • هفته ی قبل عروسی خواهرش بود بهم گفت من پول ندارم لباس بخرم نمیخواد بریم.
  • علاقه ای به خیاطی ندارم. شوهرم گیر داده یاد بگیر تا بتونی لباس های بچه ها رو خودت بدوزی
  • لباسم رو میشورم. غر میزنه چقد میشوری خراب میشه
  • برای عقد خواهرش رفتم، مانتو شلوار خریدم تا دو روز باد داشت. توقع داره تو حراجیا دنبال لباس بگردم. میگه چرا حراجی نرفتی. کلا همیشه طلبکاره
  • لباسای بچم کوچیک شده. گفتم لباساش کوچیک شده، وقتی لباس هاش رو میپوشم، گردن بچه‌م زخم میشه. بیا بریم براش لباس بخریم، گفت من ندارم
  • میخواد برای عید پول بده که لباس بخرم. جوری پول میده که فقط بتونم یه تیکه به زور بخرم؛ مثلا عید امسال اندازه ی یه کفش فقط بهم پول داد. مانتو و روسری رو دیگه باید کهنه هام رو بپوشم.
  • دوساله از جیب شوهرم برای خودم و بچه‌م نه پالتو، نه مانتو، نه لباس خونه و بیرون خریدم. هر دفعه گفته ندارم. خودم یه سفارش های هنری میگیرم با همونها هر دفعه یه تیکه برای خودم و دخترم می‌خرم. الان میگه یه تومن میدم بهت برای بابام روز پدر چیزی نگرفتی. برو کادو بخر. گفتم بچم دوچرخه میخواد دست 2 از دیوار ۲تومن پیداکردم. گفت ندارم. خودم گفتم موهام میریزه پول بده ازمایش برم، نداد. بعدا از جاریم شنیدم پسر خواهرشوهرم دوچرخه میخواسته. خواهرشوهرم زنگ زده شوهرم که۱۰بده چند ماه دیگه میدم بچم دوچرخه میخواد. شوهرمم داده
  • تا میگم لباس بگیر. میگه فلان روز مثلا برات دوتا جوراب گرفتم بازم میخوایی؟ درصورتی که فلان روزش پارساله همش جنگ و دعوا داریم خسته شدم دیگه
  • برای بچه ها که می خوام کفش و لباس و لوازم تحریر بخرم پول نمیده. میگه همه چی دارن. مثلا کفش و لباس های کهنه بچه بزرگم رو میگه تن بچه بعدی بکنم. خوب آدم ذوق داره برای بچش کفش و لباس درست و حسابی بخره. یا اول مهر میگه لوازم تحریر پارسالشون که درب و داغون شده و استفاده کنن . ولی برای خودم هرچی بخوام بخرم  پول میده و مشکلی نداره
  • شوهرم کارش ازاده و در امدش متوسطه. نه غذای خوب میخوریم نه لباس خوب میپوشیم. فقط برای خودش میخره. اولویت اولش تو خرید خودشه! برای بچه ها میگه ما بچه بودیم لباس‌های همدیگه رو میپوشیدیم. برای من میگه مگه کجا میخوای بری که لباس میخوای؛ مثلا رفتیم برای من لباس بخریم. همش میرفت تو فروشگاه مردانه و منم اصلا دوست نداشتم برم. آخه من واقعا لباس احتیاج داشتم و کمدمون پراز لباس های اینه.
  • هر موقع پول میخوام که واسه خودم لباس بخرم با نارضایتی پول میده. الانم لباس ندارم. ازش خواستم پول بده تا لباس بخرم، نداد. منم باهاش حرف نمیزنم چون هیچوقت خودش با رضایت بهم پول نمیده یا دستم رو بگیره بگه بیا برو هر چی لازم داری بخر. انگار من تو خونه اضافی‎ام. از خودم بدم میاد، انقدر با زور پول میده.
  • ما برای مراسم شادی اقوامون مثل عروسی ها، ختنه سورانها، جشن ها لباس جدید میگیریم. از وقتی با شوهرم ازدواج کردم، لباس برام نمیخره. وقتی میرم عروسی ها خیلی حس بدی دارم. میگه برای یه شب حیفه پول خرج کنی.
  • به خودش بیشتر از من بها میده مثلا لباس برای خودش میخره 3 میلیون ولی برای من زورش میشه خرج کنه، برای ما کم میذاره تا به خونواده‌ش برسه.
  • کلا از بچگی لباس زیاد دوست داشتم خیلی ولخرج نیستم ولی دوست دارم شیک بگردم. شوهرم تو خانواده ای بزرگ شده که لباس تا پاره نشه عوضش نمیکنه حالا رفتارهای من برای اون و مادرش سنگینه و مدام چک میکنه لباس جدید نخرم و اگر بخرم انقدر حرفای سنگین میزنه ازون لباس متنفر میشم حتی میترسم جلوش لباس خوب بپوشم
  • اگه بخوام از پول خودم یه لباس تو خونه ای بخرم، کلا اوقاتش تنگه. بنظرش زن هیچی نیاز نداره ولی خودش دغدغش اینکه تمام رنگ های پیراهن رو داشته باشه و سرکار متنوع بپوشه . ادکلنش فلان باشه.
  • زنم زیاد لباس میخره و هر ماه حداقل یک مانتو و شلوار میخره. از اینکه اینقدر لباس میخره، عصبانیم.
  • اگه بخواهیم بریم مهمونی، با لباس کار میاد. لباس ها پر خاکن. آرایشگاه نمیره. یکبار با خشتک پاره رفت مهمونی. با اینکه لباس چند دست لباس نو داره ولی توی مهمونی ها و بیرون نمیپوشه.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

مسائل پزشکی

  • میخوام برم دکتر خصوصی. شوهرم میگه نه باید بری بیمارستان دولتی.
  • تازگیا آزمایش خون دادم که ببینم مشکلم چیه که انقدر تند تند مریض میشم. هزینش هم یک ملیون و سیصد هزار تومن شد اما همسرم میگه نیاز نبود این هزینه رو بدی. خودت همه چی بخور و خودتو تقویت کن. این هزینه خیلی بالاست!! درامدش هم خوبه اصلا مشکل مالی نداره تا جاییکه به پدر و مادرش هم کمک میکنه ولی معتقده این هزینه ها اسرافه.
  • الان چند ماهه دندونم درد میکنه. هر بارمیگم پول بده ببرم ببینم پرمیکنن یا میکشن پول نمیده. با خانوادش یه حیاط میشینیم. شغلش چوپانیه میفروشه گوسفندا رو میزنه به کارت پدرش که من پول نخوام. هیچی برام نمیخره حتی برای خونه هم هیچی نمیخره. خانوادش یادش میدن. میخوام شکایت کنم برای نفقه این نشد که زندگی
  • تو ادرارم خون دیدم. شوهرم من رو دکتر نمی‌برد میگفت از سوزشه. مامانم من رو برد دکتر. دکتر آزمایش نوشت الان. جواب رو بردم دکتر. دکتر گفت برو سونوگرافی. به شوهرم گفتم من نمیرم بیمه تامین اجتماعی خیلی شلوغه. بریم جای دیگه. گفت جای دیگه خیلی گرونه.
  • بهش میگم دندونام خرابن بریم درست کنیم میگه به من چه میخواستی مسواک بزنی. بذار بریزن بریم دندون مصنوعی بخریم.
  • من چند روزه دارم غصه میخورم، پول آزمایش ندارم. شوهرم بفکر من نیس. نگفت پول دارم بیا برو دکتر. گفت پول مگه علف خرسه بدیم برای دکترت؟ بعد رفت ۱۷ تومن چندتا از دندوناش رو کامپوزیت کرد. گفتم من دندون خراب داشتم تو رفتی دندون کامپوزیت کردی. گفت لازم بود. بعد من پول دکتر دوا درمون ندارم.
  • ما۲۵ملیون پس انداز داریم باردارم و میخوام اختیاری سزارین شم چون ترس عجیبی از زایمان طبیعی دارم. حالادکترا میگن۲۰ملیون میگیریم، همسرمم قبول نمیکنه پس اندازمون رو بدیم برای سزارین میگه طبیعی به دنیا بیارش
  • همیشه باید خودم تنها برم دکتر. همراه من هیچ زمانی دکتر نمیاد.
  • وقتی سرما میخوره، هر روز میره دکتر. هر روز میره کلی آمپول، سرم و قرص میگیره و میبینه خوب نشده باز فردا میره. نمیگه باید صبر کنم تا داروها اثر کنه.
  • دخترمون تب کرده. میگم بیا بریم دکتر، میگه خودت تنها برو. من میخوام بخوابم و فردا باید سرکار باشم و نمیخوام خوابم خراب شه.
  • دکتر برام یه چکاپ نوشته، یه جوری اخم و تخم میکنه که لازم نبوده.
  • شوهرم کلا زندگیش براساس کارش و خانوادشه. تقریبا همیشه تنهام. هر جا میرم تنهام. دکتر و همه جا حتی وقتی سقط کردم باهام نمیومد دکتر.
  • چون گفتم برای بچه ها استامینوفن بیار تب کردن اومد خونه افتاد بجونم. میگه تو زن نیستی. بچه هات باید بی هیچی خوب کنی. چیکار میکردم دوهفته س بچه هام مریضن هرکاری کردم خوب نشدن

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

 (1) برنامه ریزی روز تعطیل

درجلسات خواستگاری بگین که چه برنامه هایی برای روزهای تعطیل و مناسبت های خاص مثل سال تحویل، شب یلدا، سیزده به بدر و... دارین.

  • ما جفتمون شاغلیم. صبح میریم شب میایم. یه جمعه و روز تعطیل میتونیم بریم گردش. هر جمعه پدرشوهرم یه برنامه میذاره برای تعمیر ماشینش.
  • من و همسرم عقدیم. همسرم حتی جمعه ها هم گاهی مجبوره بره سرکار و ... تاسوعا و عاشورا رو ۲ روز تعطیل بود. تو این ۲ روز همش پیش خانوادش و هیئت محلشون بود و اصلا نیومد سمت ما. دیشب بهش گفتم بیا امروز رو اول گفت باشه و بعد امروز صبح گفت کاش بذاری برای شب و الان هیئت شلوغه و میخوام کمک بدم
  • قراره عید فطر بریم پارک. شوهرم گفت هرجا خانواده خودش رفت، ما هم میریم اونجا. منم گفتم نه! فقط تو خانواده داری مگه. من خانواده ندارم. مگه من دلم نمیخواد با خانوادم باشم.
  • از تعطیلات عید، فقط ۲ روز از عید خونه هست. افتاده به فکر باغ. باز من چیزی نگفتم. برگشته میگه من نمیرم جایی نهایت شما رو میبرم. خودم میرم باغ کار کنم. منم گفتم اره توهم همش به فکر باغی گفت نه بیوفتم خونه این و اون.
  • برای عید دیدنی به شوهرم گفتم بیا بریم خونه داداشم و خواهرم. گفت حوصله ندارم برم که باز اونا بیان. کل ایام عید رو نه جایی میریم، نه کسی هم میاد خونمون. مامانم اینا یه شهر دیگه ان و من کسی رو ندارم اینجا. دیروز گفتم فردا بچه ها رو ببریم بیرون یکم هواشون عوض شه. گفت باشه اما دیشب تا صبح تو اینستا چرخید که امروز بخوابه و ما رو جایی نبره. تو خونه هم یا سرش تو گوشیه یا تلویزیون میبینه مگر درصورتی که غذایی چیزیی بخواد، حرف بزنه. دلم پوسید بخدا نه کسیم دارم برم صبح باهاش بحثم شد. گفتم بچه‌ها گناه دارن خیلی وقته بیرون نرفتیم. بخواب تا ساعت ده بعد پاشو بریم. میگه تو ولگردی خودت برو
  • من کارمندم از شنبه تا چهارشنبه. ساعت سه بعد از ظهر میرم سرکار و بچه کوچیک دارم و اصلا توی هفته فرصت نمیکنم خونه تکونی کنم. صبح جمعه من شروع کردم تمیز کردن اتاق خواب. ساعت نه بود دیدم شوهرم اومده میگه بیا ناهار بریم خونه مامانم. من ناراحت شدم گفتم میبینی اینقدر همه جا بهم ریخته هست و من اصلا وقت تمیز کردن ندارم، نریم تا من خونه رو تمیز کنم. دیدم شوهرم دیگه حرف نمیزنه و قهر کرد و قهر تا دیروز ادامه داشت و دیروز دعوا رو شروع کرد و انواع و اقسام فحش و بی احترامی رو بهم کرد و من الان تو شوکم.
  • احساس می کنم واقعا دیگه هیچ علاقه ای به خانومم ندارم. به خاطر خیلی از کارهاش؛ مثلا یکی به خاطر اینکه چند روز چند روز، حتی روزای تعطیل من رو تنها میذاره و میره خونه مامانش. اولا باهاش بحث میکردم، ولی الان دیگه برام مهم نیست. میگه همه همینطور هستن ولی خدا وکیلی همه اینطوری ان؟ روز تعطیل شوهرش تنها خونه باشه، اون بره تنها پیش خانواده ش
  • از وقتی ازدواج کردم هر سال یه شب قبل عید میریم خونه مادرش یه شهر دیگه تا بعد ۱۳ فروردین. الان چند ساله میلم نیست برم اونجا. بود و نبودم فرق نداره. همه فامیلاشون میان. من اونجا هیچ فامیلی ندارم. کل ۱۴ روز رو باید خونه شون بمونم. بقیه میرن به فامیلاشون سر میزنن. اونجا فقط وظیفه من حمالیه. واقعا خسته شدم وقتی برمیگردیم حس میکنم خيلي به خودم بد کردم که اونجا موندم اینهمه. نه تفریحی نه چیزی. شوهرم به مسافرت اعتقاد نداره
  • مادرشوهرم فقط روزهای تعطیل میاد خونمون و روزهای عادی نمیاد. شاید ما برنامه سفر ریخته باشیم درد نمیکنه.
  • سر این که من میگم روزای تعطیلت رو پیش من باش؛ نرو دنبال کارای خانوادت، برای چندمین بار بحثمون شد. به شوهرم گفتم ازین به بعد آخر هفته ها برو پیش مامانت شبم خونه نیا. واسه هر جمعه تعیین تکلیف میکنه. فلان جا منو ببر فلان کار کن. انگار نه انگار که زن و بچه داره. شوهر منم اصلا نمیتونه مدیریت کنه واسه این جمعه هم از صبح کار چیده گفتم پنج شنبه اومدی مستقیم برو همونجا شنبه برگرد

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

برنامه ریزی روز تعطیل (2)

  • روزایی که همسرم تعطیله اکثرا جمعه ها پدر شوهرم زنگ میزنه به شوهرم که با هم برن بیرون. من باید تنها بمونم خونه و از تنهایی خیلی اذیت میشم. چند بار به شوهرم گفتم، میگه یه روزه اصلا درک نمیکنه که من اذیت میشم
  • میگم من دوست ندارم هر هفته پنجشنبه و جمعه ها رو با خانوادت یا دوستامون باشیم دلم میخواد گاهی تنهایی باشم اما یکجوری میچینه که بلاخره برنامه دوتاییمون خراب بشه اخرم میگه تو خیلی از اجتماع به دوری
  • شوهرم توی هفته فقط یک روز خونه هست و توی همون یک روز، سه بار میره خونه ی مادرش
  • هر پنجشنبه و جمعه باید پیش دوستامون یا خونواده‌هانوم باشیم، آرزو به دلم موند یک آخر هفته دوتایی باشیم.
  • روزای تعطیل یا خونه ننشه یا با دوستاشه .خونه اومدنش فقط واسه خواب و اون کاره.
  • چهار ساله با شوهرم ازدواج کردم. یک دختر یه ساله دارم. الان چهار سال بود که وعده مسافرت و گردش داده بود ولی بنابر خیلی دلایل رد میشد تا که تعطیلات تابستانی امسال که چهار روز دادن من دلم خوش بود که یه مسافرت میریم ولی شوهرم رفت  سراغ کارهای زمین کشاورزی پدرش در شهرستان حتی ما رو یه پارک هم نبرد
  • این مرد نفهمیده که ازدواج کرده حتی سیزده به در هم هم میره با دوستاش و به من میگه تو با خونواده ت برو.
  • حاضر نشد شب یلدا با هم بریم خونه ی دایی بزرگم که همه اونجا جمعن. بعد با کمال پررویی ازم خواست باهاش برم خونه خواهرش. وقتی بهش گفتم تو چرا نیومدی گفت ترجیح میدم پیش خانواده خودم باشم نه فامیل های درجه ۲ و ۳
  • گفتم نریم شهرستان خونه‌ی ننه‌ت. از اول تعطیلات که یکسره غر زده، وای من نمیتونم تو این تهران خراب شده بمونم. یکسال کار میکنم. چند روز تعطیلات میخوام برم خونه پدرم. آخرشم رفتیم. همشم خونه‌ی فامیلای این بود. هر شب خونه‌ی یکی. آخرشم مجبورم کرد که بیام اینجا. دوتا جاریام واسه خودشون میگردن یه روز میرن خونه خواهرشون. یه روز میرن خونه عموشون. منم تمرگیدم خونه. هیچ کسم ندارم اینجا فقط حمالی. شوهرم در حالت عادی خوبه مهربونه ولی حرف دهاتشون که میشه، ترسناک میشه یه جوری که اصلا میترسم ازش الان بهش گفتم خسته شدم میگه از چی؟ گفتم از اینجا! خيلی عصبانی نگام کرد.
  • قبلا خیلی با هم خوش میگذروندیم، ولی الان یه مدته با خانوادش که هیچ وقت هیچ جوره هواشو نداشتن مچ شده و انگار من اضافه ام تو زندگیش ،کلا تعادل نداره اگه با اونا خوب باشه، با من دشمنه و بر عکس. اونام از خداشونه. وقتی باهاشون خوب میشه همه راز زندگی خودم و خانواده‌م میره میگه، درآمد، برنامه های آینده، بدهی و... همه چیز. کل هفته هردو سرکاریم، آخر هفته هم مادرش تماس میگیره پا میشه میره خونش که شهر دیگه اس، به من میگه سرتو گرم کن کاری به من نداشته باش، با دوستام میرم بیرون یا خونه مامانم اونم میره خونه مامانش، اون با خانواده من قطع ارتباطه من با خانواده اون

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

 (1) تفریح

مرد امنیت بخش تفریحی نمیرود که زنش نداند کجاست با چه کسانی ست! مشغول چه فعالیتی ست و از تفریح خود آسیب و زحمت نمی آورد اگر همراه خانواده به تفریح رفته است، مراقب نیازهایی که ضمن آن ممکن است پیش بیاید هست. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)

خانمی میگفت ما هر وقت به همراه همسرم به تفریحمی رویم من باید علاوه بر ترس تصادف، نگران برخورد همسرم با دیگران توهین و توبیخ وی برای چیزی که فراموش کرده ام همراه خود بیاورم یا بنزینی که تمام گردیده است و ده هانگرانی همچون اینها باشم (کتاب زندگی، دکتر حبشی)

  • هر جمعه باید با دوستام برم پیست. ولی زنم مخالفت شدید میکنه و همیشه سر این دعوا داریم.
  • دوساله عقدم. من ارزو دارم یکبار دو نفری بریم تفریح یک ساعت از شهرمون دور بشیم اما همیشه مادرشوهرم هر روز خدا برنامه میچینه برای بیرون رفتن. شوهرمم همیشه دنبال اونهاست و منم مجبور میکنه باهاشون برم. دیگه خسته شدم اگه نرمم خیلی ناراحت میشن و باید دلیل قانع کننده بیارم که چرا نمیرم؛ یعنی با خودشون نمیگن این دونفر تازه ازدواج کردن بهشون فرصت بدیم دو نفره باشن؟ هر روز سر این قضیه دعواست. من دوست دارم دوتایی بریم بیرون اصلا با خانوادش بهم خوش نمیگذره. تعطیلات کوفتم میشه شغلمم پر استرس و سخته واقعا به تفریح و سکوت نیاز دارم وقتی هم با اونا میریم بیرون شوهرم منو فراموش میکنه کلا دیگه بریدم.
  • شوهرم نمیزاره برم دوچرخه سواری
  • اوقات فراغتش کلا در حال فیلم نگاه کردنه. این فیلم تموم میشه، فیلم دیگه ای رو شروع میکنه.
  • خیلی دوچرخه سواری دوست دارم ولی شوهرم اجازه نمیده که سوار دوچرخه شم.
  • اصلا تلویزیون و فیلم وسریال و سینمایی و شبکه خانگی نگاه نمیکنه. میگه چندشم میشه وقت بذارم واسه این‌چرت و پرتا، بر عکس من که از صبح پاشونم تا شب.
  • دیشب دیدم خیلی حالش گرفته هست. از سرکار که رسیدم خواستم خوشحالش کنم گفتم بریم سینما. خودش سانس هاش رو دید و یه سانس رو انتخاب کردیم و بلیطش رو خریدیم. فیلمه تا دوازده و نیم شب طول کشید. تمام مدت فیلم ک داشت غر میزد این چ فیلم مسخره ایه و پاشو بریم. فیلم‌تموم شد از خونه ساندویچ برده بودم که نخواد خرجی کنه ولی نذاشت اصلا غذا بخوریم. تو ماشین فقط داشت هوار هوار میکرد ک مگه ما عقل نداریم الان اومدیم‌سینما و شام چ کووفتیه الان و .. حالا من خودم از شش صبح تا هفت شب سرکارما به خاطر اون فقط گفتم بریم رسیدیم خونه بهش گفتم لیاقت نداری همون باید بشینی خونه سرتو بکنی تو گوشیت
  • تنها تفریحمون نشستن توی ماشین و سر زدن به زمین هاشه که کسی تصرفشون نکنه.
  • دوست نداره از خونه بره بیرون. همش یا سرکاره یا خونه
  • بيشترين دعواهامون سر كوه رفتنشه كه چرا ميرى كوه و روزاى تعطيل ما رو خراب ميكنى.
  • میگه تو زندگی ما تفریح فقط مسجد، هیات، مکان مذهبی، مسافرت فقط کربلا خستم کرده. من روحیاتم مال اینجور زندگیا نیست. من مال چادر پوشیدن و مسجد رفتن و... نبودم و نیستم. من دلم میخواست مانتو بپوشم نه چادر. دلم آرایش و مسافرت و پارتی و زندگی شاد میخواست. الانم تو گلزار شهدام و دارم دعای جوشن کبیر گوش میدم. حال وهوام با اینجا سازگار نیست.
  • تا نصف شب فوتبالای خارجی نگا میکنه. از صبح تا شب تو سایتای ورزشی فوتبالا رو چک میکنه. همش خبر فوتبالی میخونه. الان برای این فینال فوتبال به رفیقش تلفنی هی میگفت استرس دیوونم کرده. صدبار میره دستشویی. جرات نداریم، حین فوتبال سر و صدا کنیم داد و بیدا میکنه و رگ گردنش ورم میکنه. موهاش دارن سفید میشن بقران با فوتبال.
  • شوهرم من رو یه سفر نمیبره. بخاطر کار و ‌مشغله زیاد فرصت نمیشه یه تفریحی من رو ‌ببره. امروز میبینم تو یکی از جاهای تفریحی تهران استوری گذاشته. قاطی کردم‌گفتم کی رفتی. اول گفت واسه قبله. گفتم این لباسات رو تازه خریدی چرا دروغ میگی. بعد گفت شوخی کردم خواستم ببینم چقدر بهم اعتماد داری گفت عکسه واسه چند روزه پیشه که رفته بودم فلانجا (یه جایی کار داشت) سر راهم رفتم اینجا و‌یه عکس انداختم و‌ برگشتم
  • شبا تا دیر وقت فیلم، ظهر فیلم، عصر فیلم، شب فیلم، روزهای تعطیل فیلم. یهو پشت سرهم ۶ تا سریال میبینه
  • شوهرم نمیذاره برم استخر
  • هر زمان بهش میگم بریم یه دور با ماشین بزنیم. میگه حوصله ندارم تو و بچه هم بهتره خونه بمونید. بهش میگم خسته شدم و نیاز به یه گردش یا تفریح کوچولو دارم. عصبی میشه میگه زنی که بچه داره یه لحظه هم نباید بره بیرون باید بمونه خونه و بچه نگه داره. خب منم یه آدمم نمیتونم تمام وقتم رو تو آپارتمان باشم. اصلا نمیتونه درک کنه برام عجیبه.
  • خیلی اقتصادی فکر می کنه و اهل تفریح نیست. مثل آدم های مسن هست رفتاراش. من دوست دارم مکان های مختلف برم. چیز های جدید امتحان کنم ولی اصلا باهام که همراهی نمی کنه نمیزاره خودمم برم جایی

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

سفر (1)

چند نفره بودن سفر، تعداد سفر در سال، کیفیت سفر، تعیین اقامتگاه، زمان سفر، تعداد روزهای سفر، سوغاتی خریدن

  • با مادرشوهرم و دوتا برادرشوهرم و خواهرشوهرم اومدیم ویلای خواهرشوهرم. ویلاشون ۴ تا اتاق خواب داره. مادرشوهرم میگه زنا با هم و مردا باهم باشن (آخه زنا تا صبح حرف میزنن باهم، میگن و میخندن) منم میگم هر خانواده ای یه اتاق بره بخوابه ما نمیتونیم جدا بخوابیم
  • تو ۸ سال زندگی مشترک فقط دو بار سفر دور رفتیم. میگه دوست ندارم بریم سفر چون همش تو دوست داری بری بازار و مراکز خرید
  • شوهرمه مسافرت تنهایی نمیره میگه راه دور خطرناکه تنها باشیم
  • شوهرم میخواد بره پباده روی کربلا. چند ساله میره ما رو تنها میذاره. بهش میگم من با دوتا بچه اذیت میشم. میخنده و میگه تو هم ثواب میبری میگم ثواب نمیخوام. از اینکاراش بدم میاد
  • تا میخواییم بریم سفر، همه رو خبر کرده و یک نفر رو همراهممون میکنه. ایندفعه دیگه دعوا کردم و گفتم من سفر نمیام. قهر کرده میگه تو خیلی خودخواهی، فقط به فکر خودتی
  • سفرهای بی کیفیت میبره منو همیشه؛ یعنی مجبورم با خانوادش برم خرج سفر نصف شه. دامادشونم با خواهرش بیاد من همش روسری سرم کلافه بشم. یه جای ارزون میگیره که حتی ما یه اتاق جدا نداریم برا خودمون؛ مثلا یه جا که یه هال داشته باشه با یه اتاق. رسیدنی هم پدرشوهرم میره اتاق دراز میکشه منم که نمیتونم تو هال دراز بکشم باید بشینم رومبل هال. اینطور جاها هم کثیفه یا مثلا یه فامیل دارن شهر دیگه چند بار رفتیم خونشون من معذبم اونجا میگه بازم بریم اونجا. گفتم اونجا نمیام کمی اخمام رفت تو هم پاشد با من چنان دعوایی راه انداخت و کتکم زد منم از خودم دفاع میکردم که ولم کنه با ناخونام پوست دستش و چند جا از بدنش رفت.
  • این سری هم رفتیم خونه عمش یه شهر دیگه. فوری با یکی از دوستاش که اون شهره هماهنگ کرد بره ببینتش. منو تنها گذاشت خونه عمش پیش عروسای عمش. خود عمشو پدرشوهر مادرشوهرمم رفته بودن دیدن یکی از اقوام. من دوس داشتم منو ببره بگردونه اما اون فقط ب فکر اینه با دوستاش بره سفر یا بره دیدن دوستاش. منو نادیده میگیره. بعد ب من میگه تو بدسفری.  همیشه حالمو میگیری
  • با همسرم تا حالا مسافرت تنهایی نرفتیم حتی ماه عسل! حالا میخوایم دو سه روزه بریم شمال. مادرشوهرمم با پررویی خودش رو چسبوند به ما که منم میام خواهرشوهر و برادرشوهرام همش میرن مسافرت با اونا نمیره اصلا. پدرشوهرمم زنده و سرحال و ماشینم داره
  • همیشه با خونواده ش سفر میریم. نشده یه سفر دوتایی بریم. از جون خودم سیر شدم تو این چند روز، پارسال باهاش شرط کردم گفتم اگه در طول سال یه سفر ما رو نبری. عید با خانوادت سفر نمیام. هیچ جا نرفتیم. دیگه دلم برا پسرم سوخت همش تو خونه‌س باز قبول کردم اومدم. هر جا مادرش بگه باید بریم مثل یه بشکه یه گوشه میشینه و فقط دستور میده. خود شوهرمم اخلاقش گند شده سر هر چیز بیخودی جلو همه به من میپره. منم دیگه محلش نمیدم، بدتر سگ شده. کاش میمردم تو همین چند روز هم من راحت شم هم سفر اینا کوفتشون شه.
  • شوهرم خیلی بد سفر هست. یه مسافرت سه روزه با خونواده م رفتیم کلا تو قیافه بود، شب زودتر از همه میخوابید و صبح زودتر از همه بلند میشد وقتی که ما 9 پامیشدیم دیگه ناراحت شده بود که چرا ما دیر بلند شدیم.
  • چهار پنج روزی میخواد با دوستاش بره قشم. فقط گفتم چرا به ما اطلاع ندادی ما بدونیم، قاطی کرد فوش داد. میگه حقته، لیاقتته. همین که شکمتو سیر میکنم برات خرج میکنم کافیته
  • شوهرم از مسافرت متنفرم کرده، همیشه تو مسافرت باهام دعوا می کنه، به خدا دوست ندارم باهاش مسافرت برم،کلی هزینه میکنه ولی کلا تو مسافرت حق هیچ اعتراضی ندارم کلا اوضاع باید بر وفق مرادش باشه هرچی گفت بگم چشم وگرنه از دماغم درمیاره. کوچکترین چیزی بگم زود بهش بر می خوره و به خودش می گیره و کلا با اخلاقش کوفتم می کنه و فوری می گه عوض اینکه تشکر کنی فلان کارو می کنی. نمونه ش رو میگم مثلا ما رو برده تفریح، داریم عکس میندازیم، میگم آفتاب چشمام رو اذیت میکنه میگه از این ور که آفتاب نمی زنه، میگم چرا چشمام داره اذیت میشه. خدا شاهده داشت آفتاب می زد به چشمم. دعوا راه می ندازه چرا رو حرف من حرف می زنی!
  • همسرم میخواست با یه عده همکارای خانم و اقا بره مسافرت، پرسید چه کنم برم نرم؟ گفتم نه من اذیت میشم تایمش دو هفته هست و طولانیه. تنها میمونم گفت اوکی نمیرم. الان پیام داده من راه افتادم برم باهاشون خدافظ عزیزم
  • نمیزاره برم باشگاه، کلاسی. نمیزاره با دوستم برم بیرون. نمیزاره ناخن بکارم. به رنگ لاک گیر میده. مجرد که بودم کلاس میرفتم با دوستام بیرون

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

سفر (2)

  • هر دفعه دسته جمعی رفتیم و همسرم نتوسته بیاد. دفعه آخری رفتیم مشهد آقایون فامیل همه بودن جز همسر من چون کار داشت. خیلی دلگیر بودم وضعیت مالی بدی نداریم اما واسه مسافرت پولی پس انداز نمیکنه
  • اگه بهمون سر راهی بدن، براشون سوغاتی میگیرم
  • شما اگه مسافرت برید شوهرتون همش برای خواهراش بخواد سوغاتی بخره ولی خواهراش برای شما هیچی نیارن ناراحت میشید یا مهم نیست. هر چقدرم میگم اونا نمیخرن تو هم نخر میگه من میخرم
  • داریم میریم طبیعت برا تفریح با خونه پدرم، اونا تو مسیر داشتن میرفتن همسرم اومد دنبالم. من فراموش کردم چادر مسافرتی رو بیارم با اینکه همسرم تاکید کرد بیارش حتما. سرکوچه گفت اوردی گفتم وای فراموش کردم ببخشید وایسا بیارمش شروع کرد داد بیداد و تهدید ک اگه سرد باشه من برمیگردم و منم گفتم ببخشید خو مهمم نیست دیگه ناراحت خودمون نکنیم دیگه انقد حرف زد منم زدم تو سرم و جیغ زدم. برگشتیم زنگ زد بابام داد و بیداد اگه سرد باشه چی دیر راه افتادیم دوره ما نمیایم بیایم دخترت ببرین خودتون برین
  • شوهرم میخواد مجردی و با دوستاش بره دبی
  • شوهرم عاشق موتور و سفره. میگه میخوام یه موتور سنگین بخرم بریم سفر مثلا از رشت بریم اصفهان. من همینجوریش از موتور متنفرم چه برسه بخوام باهاش برم سفر. حالا هم قهر کرده و جواب تلفن هام رو یکی درمیون میده
  • هر موقع میریم خونه ی مادرشوهرم، شوهرم با بردارشوهرم گیم بازی میکنه و به من محل نمیده.
  • هر جام بخوایم بریم مسافرت باید با پدر مادرش بریم و همه با هم بچپیم تو یه اتاق که یه وقت پول خرج نکنیم. یک سفر دوتایی نرفتیم و سفر بدون خونواده‌ش رو اصلا سفر نمیدونه. سفر میرن داخل خونه میمونن و خودشون غذا میپزن.
  • وقتی برنامه سفر میریزم، شوهرم شب قبلش میگه مرخصی ندادن و کنسل میکنه.
  • تا حالا هر چقدر بهش گفتم بیا بریم سفر گفته مرخصی بهم نمیدن ولی حالا یک هفته برای سفر به اربعین مرخصی گرفته.
  • ۱۲ سال زنش هستم و من رو هیج مسافرتی نبرده. بی حوصله است و اصلا ما رو بیرون نمیبره، سفر که دیگه بماند. کل زندگیم شده شام و ناهار پختن عین زنهای 60 ساله. همسرمم هرچی می گم بیا با هم بریم بیرون و... قبول نمی کنه. پارسال عید نوروز با دعوا وگریه و... ما رو برد وسط چند تا درخت تو بیابون ناهار کوفت کردیم و اومدیم.
  • در طول سال فقط یک سفر میریم. از نظر شوهرم کافیه ولی از نظر من نیست.
  • هر سال یک ماه میره پیاده روی کربلا
  • خودش عشق سفرهای تفریحی ولی من عشق کربلا و مشهدم و هیچ سالی من رو مشهد نمیبره.
  • همیشه من رو زمستون سفر برده چون کشاورزه و تابستون ها نمیتونیم بریم مسافرت
  • وقتی میریم سفر، هتل نمیگیره و باید توی چادر باشیم یا اینکه توی یک اتاق مثل خوابگاه چند نفری باشیم یا خونه معلم میگیره.
  • رفتیم سفر برای تک تک اعضای خانواده ش سوغاتی خرید ولی برای خونواده ی من نخرید. اجازه نمیده یه سوغاتی برای خونواده‌م بخرم
  • وقتی میریم سفر تمام پولمون رو باید سوغاتی بخریم و کلا توی بازار هستیم
  • سوغاتی میخرم فقط برای کسایی که برام سوغاتی میخرن. چرا باید برای برادر شوهرم که برام سوغاتی نخریده، سوغاتی بخرم.
  • سوغات برای مردها فقط جوراب میارن
  • با دوستاش یک هفته سفر مجردی میره. کوهنوردی یکماهه میره
  • شوهرم میخواد یه مدت بره کاندا خونه ی دوستش بمونه
  • شوهر من در یه خانواده بی نهایت بی نظم بزرگ شده. بی نهایت بی برنامه. حتی مسافرت راه دورشون هم یه دفعه و ناگهانی است. یکدفعه تصمیم میگیرن یه مسافرت چند صد کیلومتری برن و هیچ کس هم نباید خم به ابرو بیاره.
  • قرار بود اول بریم مشهد بعد شمال. همسرم گفت میخوام مادرم ببرم مشهد. گفتم ببری چطوری برگرده؟ گفت چرا برگرده باهامون میبریم شمال. گفتم دوتاتون برید خوش یاشید مگه اسکلم بعد از دو سال برم سفری که قرار حتی تنها نباشیم.
  • اومدیم ماه عسل هتلی رو گرفته که فقط صبحونه داره. میگه حسابی بخور که دیگه ناهار و شام نخوریم. امروز صبح که صبحانه خوردیم دیگه هیچی نخوردیم تا اینکه ساعت ۴ عصر یه ساندویچ کوچیک سرد خوردیم و بعدشم همش پیاده روی کردم تا ساعت ۸ شب و روز اول پریودیمه. بعدش اومدیم هتل گفت برم بیرون یچی بگیرم وقتی برگشت دوتا پفک بود و دوتا نوشابه. ازش متنفرم میخوام بهش بگم ای کاش رفته بودی جای متوسط گرفته بودی اما بهم گشنگی نمیدادی.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

(1) انجام امور منزل

اعتقادم به نحوه ی مدیریت زندگی و تقسیم وظایف زن و مرد و سایر اعضا خانواده چگونه است و انتظاراتم چیست

  • یه هفته است مریضم. باردارم هستم. همش میگه چرا خونه کثیفه! چرا غذا درست نمیکنی! حالت تهوع دارم. همیشه ازم طلبکاره. بدن درد دارم همش میگه چرا هیچ کاری نمیکنی. با زحمت سوپ درست کردم. زد ریخت به در و دیوار. خسته شدم.
  • شاغلم. وقتی برگشتم، خونه رو تمیز کردم و لباسارو زدم بشوره. به شوهرم که از صبح هیچکاری انجام نداده بود و ظهر هم خوابیده بود، گفتم لباس ها رو پهن کن! گفت من این کارا رو نمیکنم اینا کارای زنونه هست. منم لباس خودم رو که لازم داشتم از تو لباسشویی دراوردم و پهنش کردم. گفت همش رو پهن کن وگرنه امروز بیرون نمیریم (قرار بود جایی ک من دوست دارم بریم) گفتم نمیکنم با اینکه خیلی دوست داشتم برم اونجا ولی لج کردم. من خیلی حرصم گرفته اخه از صبح من یدیقه هم استراحت نکردم بعد این آقا خواب ظهرشم کرده هیچ کاری نکرده
  • تازه اومدم سر خونه زندگیم. شوهرم موقع افطار که میشه میشینه سر میز. بهش بگم کمک کن نهایت نون و پنیر رو میذاره سر سفره؛ مثلا دیشب داشتم سیب زمینی سرخ میکردم و شوهرم سفره رو انداخته بود و نشسته بود پشت میز. برای خودم و شوهرم چای ریخته بودم. اذان رو گفتن و سیب زمینی سرخ کردن من طول کشید. همسرم چاییش رو خورد و من همچنان داشتم سیب زمینی سرخ میکردم و حتی چای نخورده بودم. ما خونمون کوچیکه و میز ناهارخوریمون جلوی آشپزخونه هست. شوهرم چای دومش رو هم ریخت و یه لقمه نون و پنیر هم خورد‌. منم همچنان در حال سیب زمینی سرخ کردن. خیلی ناراحت شدم.
  • زنم گیر داده که باید برای انجام کارهای خونه کارگر بگیریم.
  • توی خونه دست به سیاه و سفید نمیزنه. یکبار ندیدم غذا بخوره و سفره رو جمع کنه.
  • اومدم شوهرم رو تو انجام کارای خونه عادتش بدم. گفت کارای تو خونه وظیفه توعه. گفتم پس وظیفه تو چیه. به من گفت کارای بیرون خونه وظیفه منه. بهش گفتم خسته میشم گفت منم خسته میشم. گفت وقتی که تو کارمند باشی و تو کارای بیرون خونه و خرج و مخارج کمکم کنی، منم کمکت میکنم. گفتم تنها و وظیفه من طبق قانون و شرع تمکینه. گفت اگه فقط بخاطر واسه رابطه جنسی بود زن میخواستم چیکار؟ صیغه میکردم! گفت حق قانونی و شرعی منم هست که صیغه داشتم. اومدم یه مدت کارای خونه رو انجام ندم. بعد بهش پیام داده بودم که برا خونه وسیله ها رو بخر گفت وقتی وظیفت رو درست انجام نمیدی منم انجام نمیدم. گفتم نمیشه زن ادم حالش خوب باشه و کارای خونه رو انجام بده. گفت قرار نیست حال مرد خونه همیشه خوب باشه و خرج خونه رو بده؛ مثلا فردا که روز عروسی دختر خالت من حالم خوب نیست پول نمیدم هدیه عروسی بدی
  • شاغلم. شوهرم دید که خونه بهم ریخته و دارم خونه تکونی میکنم. از در و دیوار آویزونم. از شستن پتو و پهن کردنش تا درآوردن پرده. اصلا کمکم نکرد. دیدم لباس پوشید و رفت بیرون. گفتم کجا میری، گفت دست مادرم درد میکنه مرغ خریده، دارم میرم براش ریز کنم. در حالیکه که پدرش خونه بود و میتونست اینکار و کنه. چهار ساعت تمام هم نیومد
  • شوهرم واقعا داره اذیتم می‌کنه میگه تا من نیومدم ناهار بخورم، نرو خونه پدرت. هنوز نیومده خانوادم زنگ میزنن میگن پس کی میای؟ از شوهرم پرسیدم، پیام داده سرم خلوت شه میام. واقعا این آدم قصد اذیت کردن من رو داره
  • میگم عزیزم بیا پرده دربیار ببر بشور! همسرم میگه چرا؟ نو هستش که  (حالا دوسال پیش خریدیم) میگم عشقم بیا فرش بشور! میگه فایده نداره بذار بچه بزرگ شه (حالا بچه مون سه سال و نیم هستش کثیفی خاصی هم برامون نداره) میگم قشنگم بیا دیوار پاک کن! میگه بذار باشه کثیف شد کاغذ ها رو عوض میکنیم. میگم نفسم بیا پشت گاز پاک کن! میگه مگه دیوونم اون پشت چیکار به ما داره. میگم گلم بیا مبل ها رو پاک کن! میگه مهمون کجا بود و این داستان هر سال بهمن ماه تکرار میشه
  • شوهرم هرچی میشه، یاد مامانم میافته. میگم یه خورده دور بزنیم میگه با مامانت برو من کار دارم. میگم بیا بچه رو ببریم دکتر میگه با مامانت برو
  • آشغالا رو نمیبره بیرون. خونه رو تمیز کردم از زیر در داره مورچه میاد بخاطر اینکه آشغالا رو نبرده. میگم چرا آشغالا رو نبردی، من رو میزنه. مادرش چی بار آورده! فقط نر زاییده. چاره داشتم، جایی رو داشتم، کسی رو داشتم ازش طلاق میگرفتم.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

(2) انجام امور منزل

  • تو کارای خونه اصلا کمک نمیکنه. مگر اینکه صد بار یه کاری رو بگم اونوقت با کلی غر و سریع انجام میده که باید خودم دوباره برم اون کار رو انجام بدم آنقدر بد انجامش میده.
  • زنم پا نمیشه یه صبحونه بهم بده
  • جدیدا خیلی توقعش بالاست. انتظار داره هم تا وقتی میاد کار خونه کامل باشه. غذا آماده باشه. بچه سیر باشه. بهش میگم که اینجوری نمیشه یا کار خونه میمونه یا کار خودم. میگه نه هم باید کار کنی هم کارای خونه انجام داده باشی. من بعد سرکار بچه به بغل باید آشپزی کنم. با اذیت های دخترم غذام رو تو چند بار میخورم. خودم جمع کنم و بشورم، چای بذارم. اون بخوابه. نخوابه هم تو گوشی . خیلی خسته ام
  • شوهرم عقیده مرد سالاری داره و توی خونه کمک نمی‌کنه و فکر میکنه که دور از شانش هست که کمک کنه. اندازه یک سفره برداشتن به من کمک نمیده
  • از سرکار که میاد ناهار میخوره. کلا میره تو اتاق رو تخت با گوشیشه و رادیو گوش میده. منم با بچه ها تنها مشغول تکالیفشون و رفع نیازهاشون بهش هم میگم چرا میری میگه تلویزیون همش روشنه. برنامه کودک دوست ندارم. زورم میاد همه کارها با منه آقا فقط استراحت.
  • من در اتاق دیگه ای هستم و شوهرم روی مبل دراز کشیده و در دوقدمی کنترل هست من رو صدا می زنه که کنترل رو بده، درجه ی کولر رو بیشتر کن، درو ببند، آیفون رو جواب بده، گوشیم رو بده.
  • 7 ماه حامله ام. فردا شب كلي مهمون دارم، بعد به شوهرم زنگ زدم بيا خونه به من كمك كن، كلي كار دارم. دو ساعت بعد از سرکارش زنگ زدم ديدم خونه مامانشه، ميگم پس چرا نيومدي، ميگه اومدم به مامانم سر بزنم. انقدر مرد بيشعور! از صبح دارم كار ميكنم. بهم ميگه كارات رو خودت بكن. هرموقعه دوست داشته باشم میام. منم قطع كردم الانم باهاش قهرم. امشبم خونه خواهر شوهرم شام دعوت بوديم، خودش تنها رفت.
  • صبح تا شب تو خونه کار کنم، اصلا به چشمش نمیاد ولی کافیه تو سینک چند تا ظرف باشه، فوری غر میزنه چیکار میکردی از صبح
  • نسبت به تمیزی خونه بی اهمیته. اگه کثیف بشه میگه حالا بعدا تمیز میکنم. اشپزیش عالی نیست فقطم یک وعده در روز درست میکنه. صبحانه بهم نمیده. جز در مواقع ضروری پیام و زنگ نمیزنه استقبال نمیکنه
  • یه گوسفند رو کاملا خودم باید تیکه تیکه و چرخ کنم و شوهرم کمکم نمیاد.
  • پریود که میشم، لرز میگیرم. کل استخوونها و بدنم درد میکنه. شوهرم درکم نمیکنه. به شوهرم گفتم ناهار بپز. عصبانی شد گفت چطوری روت میشه این رو از من بخوای. چطوری خجالت نمیکشی. مگه بقیه چکار میکنن.
  • من یه زن شاغلم. شوهرم غر میزنه میگه چرا ظرفارو نشستی؟ مجبور شدم با اون خستگی برم تو آشپزخونه شام درست کنم و ظرفا رو بشورم. شامش رو که خورد تازه اومدم بخوابم، دوباره از تو آشپزخونه دعوا میکنه و میگه اینا رو چرا جمع نکردی؟ مگه من زنم که جمع کنم؟ اعصابم خورد شده؛ یعنی من حق ندارم یه ذره هم استراحت کنم؟

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز