مامانم اینا از کربلا اومدن میخواست ب یکی از داییام میوه و شیرینی بفرسته من نذاشتم و دعوامون شد این داییم بخاطر ترس از زنش حتی نمیتونه جواب سلام ما رو بده و روزای بیماری مادرم یکبار نتونس ب مادرم سر بزنه و حتی موقعی که از کربلا اومدن تو پارکینگ ایستاده بود زنش اجازه نداد بیاد داخل خونه پیش مهمونا و مادرم بشینه زنش بشدت حسود و بدذات هست کل کارای مادر بزرگمو مامانم انجام میده و این برادرش خودشو کشیده کنار از ترس زنش،بعد مامانم میگ ب اوناهم میوه و شیرینی بدم منم چون ب مادرم خیلی بی احترامی کرده هم خودش هم زنش نذاشتم چیزی بده و مامانم هرچی از دهنش در اومد ب من گف بخاطر برادرش ک عید حتی قایمکی از ترس زنش ب ما عیدی میده،بنظرتون من مقصرم؟؟؟من خودم در آینده ببینم برادرم تا این حد قراره بی غیرت باشه کلا قطع میکنم باهاش پس نگید خودتم اگ برادر داشتی و…
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
وقتی قایمکی عیدی داده شما هم علنی کاش میوه می دادین معلومه گیر افتاده تا اون قسمت عیدی رو نگفته بودی بهت حق دادم گفتم دایی خودش بد جنسه ولی بعدش فهمیدم حتما دستش زیر ساطور زنشه
وقتی قایمکی عیدی داده شما هم علنی کاش میوه می دادین معلومه گیر افتاده تا اون قسمت عیدی رو نگفته بودی ...
عزیزم من خونش عیدی رفتم حالا اون باید ب من قایمکی عیدی بده؟ب مامانم میگم کسی ک ارزش ما رو جلو زنش میاره پایین چرا ما باید براش ارزش قائل شیم میوه ببریم اصلا لزومی نداره میوه ببریم براش مگه خودش از کربلا اومدنی میوه شیرینی میورد