کارمند بانک بود خیلی هم ادم خوش اخلاق و محترمی بود فقط کامل بالای سرش موهاش ریخته بود. این عکسش مال قبلشه. دلیل اینکه هنوز تو ذهنمه اینه که وقتی مامانم پشت تلفن خواست جواب منفی بده به اصرار مادر آقای خواستکار با یه لحن خوب و محترمانه گفت به خاطرموهاش به دلم ننشسته. (ناگفته نماند مامانم عاشق این خواستگارم شده بود خیلی ناراحت شد ردش کردم😅)
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.