یه مثال بزنم.... 
یهو برگشت گفت کسایی که من من میکنن میدونی از چیه؟ 
بعد سکوت کرد منو نگاه کرد. 
و واقعا منتظر شد، و نگاهم کرد که جواب بدم. 
منم یه چی گفتم
بعد گفت نه! از شیطانه! (یه مفهومی که از خودخواهی هست و در زندگی من منم معنی نداره)! 
بعد دوباره یه سوالای دیگه می پرسید قشنگ مکث می کرد می گفت نه جواب بده! فکر می کنی دلیلش چیه!؟ 
بعد من می گفتم فلان،
یا میگفت نه! یا میگفت آره آفرین!! 
حس عجیبی گرفتم از کارش. مثل بچه ها داشتم جواب میدادم.