2777
2789

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

تاید زدی، الان موهات چوب خشک نشده؟

باید ب ۶ ماه مداومت کنی، بعدا‌ بگی تاید جواب داده یا نه. من رو هم تگ کن بعدها، ببینم چطوری.

بخدا کلی شامپو ماسک مو و تقویتی خارجی کوفت و زهرمار میزنم، باز تار موهام نازک هست و بی جون. رفتم از بیخ و بن کوتاه کردم که جون بگیرن

دلا تا کی در این دنیا فریب این و آن بینی/ کمی از چاه ظلمانی برون آ تا جهان بینی .                                                                                مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری. 
تاید زدی، الان موهات چوب خشک نشده؟باید ب ۶ ماه مداومت کنی، بعدا‌ بگی تاید جواب داده یا نه. من رو هم ...

من تار موهام خیلی نارکه وموهام خیلی لخت و زود چرب میشه برای همین امشب که با تاید شستم موهام چوب خشک نشده والا، اگه ازش نتیجه گرفتم یا از چیزدیگه ای میام بهت میگم

😐😐😐😐😐😐😐

فقط اینایی که تایید کردن

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

من موهام پر پشت و بلنده اما میخوام پر تر بشه 🙁🙁عزیزم نتیجه دیدی منم تگ کن 

  ی دختر شمالی ک منطق گرا و سعی میکنه تمام حرفاش منطقی باشه😁ی ادم شوخ طبع ک براش انسانیت مهم تر از جنسیتِ 😊😅

چرا؟ برای منی که همه راه ها رو رفتم شاید روزنه امیدی شد😅

تاید لباس، روی موی سر؟ روزنه امید؟

انگار گریس ماشینو به عنوان روغن بریزی رو برنج

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز