خونه مادرشوهر بودم
بعد اونا رفتن قم من اون اشغال کار داشت نرفتیم. ظهر املت درست کرد. بعد شب دیگ چیزی نبود باز گفت املت درست کنم من نخوردم گفتم بدم اومده گفتم فلافل میخام هی گفت موجودی ندارم موجودیش 900 بود حالا گفت برم سوسیس بگیرم گفتم نه فلافل گفت خودت داری حساب کن بعدا بهت میدم گفتم ندارم فقط 100 تومن دارم اونم زنگ زد ب ساندویچی یدفع گفت تو بهم بده حساب کنم خودم موجودیم کمه من گفتم ندارم گفت تو درک نداری اینا انگار چی ازش خاستم ی فلافل یدفع اعصبی شد انقد منو زد نمیدونم من مقصرم یا نه آخرش همون صد تومنی زدم ولی فلافل نخوردم انداختم تو اشغالی