غروب ی ماشین ک ی مرد با زن و بچه بود
کنارم وایساد
یهو مرده شروع کرد فحاشی ک تو بد رانندگی کردی
اصلا دوسه متر از من فاصله داشت من باهاش کاری نداشتم
میگم شاید از خیابون قبلی ماشین منو با کسی اشتباه گرفته بود اینجا ترافیک شد فکر کرد من بودم
ولی خب باز دلیل نمیشد فحاشی کنه
اون لحظه من خودم ترسیده بودم حالا تصور کنید بچه هم باهام بود میشنید اونم ترسیده بود
چند نفر فروشنده مغازه ها هم بیرون بودن و نگاه میکردن
دیگه از خجالت پیاده نشدم با اینکه اونجا کار داشتم
پلاکشو برداشتم مشخصاتشم از ی طریقی پیدا کردیم
میتونم بدجور مجازاتش کنم
ولی از طرفیم میگم خب شاید دلش از جای پر بوده
باز میگم خب دلش پر باشه باید تلافیشو تو اجتماع در بیاره؟
بعد قیافشم داااد میزد اعتیاد داره
باز میگم درک کنم شاید مواد بهش نرسیده بوده عصبی بوده
باز میگم خب دیگه بدتر ممکن بود اون لحظه بهمم حمله کنه