شما هفت ساله ازدواج کردین
دوتا بچه دارین
شوهرتون بچه ننس
ننشم بشدتتتتت غرغرو و سلیطه هست
البته قلقم داره دستت بگیر اوکیه
و شوهرتون مهربونه
بشدتتتتت دستو دلبازه
پدر خوبیه برای بچه ها
خانواده دوسته
بد دهنه
زود عصبی میشه ک حرفایی میزنه ک نباید بزنه
بچه ننس
وـــــ
شوهرتون تو مجردیش خونه برای ننه باباش ساخته و الان میگ ما باید بعد هفت سال بریم با مادرم زندگی کنیم میگ قبلا خاهرام بودن میگفتیم آبتون تو یه جوب نمیره الان ک خاهرام نیست فقط مامان بابامه از عید میرم برای همیشه با مامانم زندگی کنیم
ینی یه خونه همه چییی مشترکه
و اون روستا یا شهرستانی هم ک هستین رسمه هر کدوم پسر با مامان باباش زندگی کنه تا اخر و نگشون داره دارایی باباش ب همون پسر میرسه
شوهرتونم بگه من ک خونه رو ساختم مامانم بابامم یکی 70 سالشه یکی 80 میرم اخر عمرشون نگهشون دارم ک ب خونمم برسم
و بگه من میرم میخایی بیا نمیخاییم برو خونه بابات
و حتی سر اینکه شما مقاومت کردی ک نرید با مامانش زندگی کنی کل خرف و تحقیر شنیدین
کدوم قبول میکنید؟
میرید با مادرش زندگی کنید
یا هم طلاق میگیرید بدون بچه (بچه رو ب هیچچچ عنوان نمیده