با یه اقایی اشنا شدم امروز اولین قرارمون بود
خیلی محترم و با شهصیت بنظر میومد
من از ظهر رفتم ب خودم رسیدم و فلاان
بعد گفت بیام دنبالت گفتم نه ممنون با اسنپ میام
گفتم تو ماشینش نشینم فعلا
یه کافه قرار گذاشتیم
بعد نزدیک بود برسم گفت با اجازه با دااداشم اومدم!!!!!