سونو گرافی شکم و لگن  رو گفت شنبه بیا 
گفتم یه سونوگرافی سینه هم هم بدم گفتن نوبت کمه خواستی بمون انجام بدیم اونو 
من منتظر بودم یادم افتاد ماشین رو قفل نکردم 
البته شک کردم 
رفتم دیدم بستم اومدم نشستم 
خانومه با دخترش اومده بود گفت چی شده 
گفتم شک کردم ماشین رو بستم یا نه 
گفت تو این شهر زندگی میکنی ؟
گفتم آره 
گفت میشه منو بزاری فلان جا😐
فکر کن یه جای شلوغ که من مسیرم اصلا اون وری نیست 
از اون ورم میخاستم برگردم خونه ماشین رو بدم همسرم بره به کارش برسه 😐😐😐
الان عذاب وجدان دارم نبردمشون 😐😐🥴