امروز بهمون خبر رسید که داداش دوستم فوت شده
بعد این داداش یه پسره که ابتدایی بود خیلی بچه بود
این داداش دیشب با باباش داشتن پیاده میرفتن ماشین میزنه داداششو بعد یه جوری این پسر بچه رو میزنه ک تو بغل باباش میمیره همون لحظه بعد این دوستمم برادرشو خیلی دوست داره
حالا من داشتم میگفتم ک مامانم برم فردا تشیع جنازه بعد داشتم بهش میگفت یه لحظه بغضم ترکید
اجیم برگشته میگه تو روانی هستی داری نقش بازی میکنی😐
برگشته میگه تو بازیگری و تو فلانی
تو اصن ناراحت نیستی اصن چیز ناراحت کننده ای نیست
میگه تو خودتو میزنه به روانی بودن به گریه
بعد منم با خاهرم دعوام شد واقعا حالم بد بود نمیتونستم بزارم اینجوری بگه
بچه ها خیلی ذاتش خرابه خیلی از دستش چیکار کنم