از بس روش حساس بودم مثل احمقا چسبیدم بهش کاراشو کردم یه بچه ی عصبی، استرسی و لجباز و بی دستو پا بار اوردم 
از بس به همه چیش کار داشتم انقدر وقت واسه لباس و غذاش و اینکه مریض نشه میزاشتم ب فکر سلامت روح و استقلال و اعصابش نبودم
امروز بردم دکتر تشخیص توجه و تمرکز پایین، پرخاشگری و اضطراب داد 
انقدر سر درس خوندنم اعصاب خردی با بچه و همسرم داشتم هم همسرم دور شد ازم هم بچم تو محیط سالم نبود.
من میخواستم همه چی با هم خوب پیش بره نشد هم تو تربیت به مشکل خوردم 
هم رابطم با همسرم خراب شد
هم درسم ب جایی